کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خیانت کار
لغتنامه دهخدا
خیانت کار. [ ن َ ] (ص مرکب ) خائن . خیانتگر. (یادداشت مؤلف ) : خیانتکار ترسناک بود. (قرةالعیون ).
-
خیانت کاری
لغتنامه دهخدا
خیانت کاری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) دغلبازی . ناراستی . ناپاکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خیانت کننده
لغتنامه دهخدا
خیانت کننده . [ ن َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) خوّان . خائن .
-
خیانت گر
لغتنامه دهخدا
خیانت گر. [ ن َ گ َ ] (ص مرکب ) خیانت پیشه . (آنندراج ) : بموش ریزه بر و گربه ٔ خیانت گرکه این هزبر بچنگ است و آن پلنگ بناب . خاقانی .آگاه کردن حواریون که یهود است خیانتگر. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 316).
-
خیانت ورز
لغتنامه دهخدا
خیانت ورز. [ ن َ وَ ] (نف مرکب ) خیانت کننده . خائن .
-
خیانت ورزی
لغتنامه دهخدا
خیانت ورزی . [ ن َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل خیانت ورز. عمل خیانتگر.
-
خیانت پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xiyānatpiše = خیانتکار
-
خیانت کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xiyānatkār کسی که خیانت میکند؛ خیانتپیشه؛ خائن؛ خیانتگر.
-
درنقشه خیانت شرکت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تآمر
-
نقشه خیانت امیز
دیکشنری فارسی به عربی
موامرة
-
خیانت کردن به
دیکشنری فارسی به عربی
خن
-
خدمت و خیانت
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
دزدی و خیانت
فرهنگ گنجواژه
نادرستی و تقلب.
-
خیانت و جنایت
فرهنگ گنجواژه
افعال ناصواب.
-
خیانت بزرگ (در اصطلاح سیاسى
دیکشنری فارسی به عربی
الخيانة العظمى