کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیامی
لغتنامه دهخدا
خیامی . [ خ َی ْ یا ] (اِخ ) لقب دیگر خیام شاعر و فلکی معروف ایران است . علماء عصر وی او را گاه دستور و گاه امام و گاه حکیم و حجةالحق و فیلسوف می نامیده اند. (یادداشت مؤلف ). در حواشی چهارمقاله ٔ عروضی شرح زیر درباره ٔ خیامی بقلم میرزا محمدخان قزوین...
-
واژههای مشابه
-
خیامی النیسابوری
لغتنامه دهخدا
خیامی النیسابوری . [ خ َی ْ یا می یُن ْ ن ِ ] (اِخ ) نام دیگر حکیم عمربن ابراهیم خیام یا خیامی است . رجوع به «خیام » و «خیامی » شود.
-
جستوجو در متن
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم خیامی نیشابوری . رجوع به عمر خیام شود.
-
خیام نیشابوری
لغتنامه دهخدا
خیام نیشابوری .[ خ َی ْ یا م ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) حکیم عمرخیام . رجوع به «خیام » و «خیامی » و مجمع الفصحاء ج 1 ص 200 شود.
-
ابوالحسن انباری
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن انباری .[ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ اَم ْ ] (اِخ ) حکیم و ریاضی ماهر، استاد عمر خیامی در هندسه و هیئت . شهرزوری گوید روزی هنگام درس فقیهی به بیغاره از او سؤال کرد این چیست که تدریس کنی ؟ گفت تفسیر آیتی از قرآن خدای . فقیه پرسید آن کدام آیت است ؟...
-
شاشنگ
لغتنامه دهخدا
شاشنگ . [ش َ ] (اِ) شاشک . شارشک . شوشک . تیهو را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). یعنی تیهو هم آمده و آن جانوری باشد کوچکتر از کبک . (برهان ). طیهوج است . (فهرست مخزن الادویه ). || ربابی بود چهار تار که نوازند. (اوبهی ). ربابی باشد چهارتاره . (فرهنگ جهانگی...
-
ابومسلم
لغتنامه دهخدا
ابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) رازی . در حبیب السیر از وصایای خواجه نظام الملک طوسی آرد که بدانگاه که خواجه و عمر خیامی و حسن صباح نزد امام موفق نیشابوری درس میخوانده اند، صباح پدر حسن مردی بدمذهب و خبیث العقیده بود و در مملکت ری بسر می برد، حاکم آن...
-
خیام
لغتنامه دهخدا
خیام . [ خ َی ْ یا ] (اِخ ) شهرت و لقب و تخلص ابوالفتح و بقولی ابوحفص غیاث الدین عمربن ابراهیم نیشابوری است و او را خیامی نیز می نامند [ متوفی بین 515 - 517 هَ . ق . ] . او حکیم وریاضی دان و شاعر معروف ایران در قرن پنجم و ششم هَ . ق . است . سبب شهرت ...
-
عمر خیام
لغتنامه دهخدا
عمر خیام . [ ع ُ م َ رِ خ َی ْ یا ](اِخ ) ابن ابراهیم خیامی نیشابوری ، مکنی به ابوالفتح یا ابوحفص و ملقب به حجةالحق و مشهور به عمر خیام .حکیم ، ریاضی دان و شاعر بزرگ ایران در قرن پنجم و ششم هجری . سال ولادت و ابتدای زندگی او بدرستی معلوم نیست ، ولی و...