کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیار و گوجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آلوچه
لغتنامه دهخدا
آلوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغّر آلو. قسم خرد و ترش تر گوجه . اِدرِک . اجاص . (داود ضریر انطاکی ). آلنج . نیسوق : سیب و زردآلو وآلوچه و امرود و هلوباز انجیر وزیری ّ و خیار خوشخوار.بسحاق اطعمه .
-
ساندویچ
لغتنامه دهخدا
ساندویچ . (انگلیسی ، اِ) نانی که درمیان آن چند نوع غذا از قبیل : مرغ ، تخم مرغ ، گوجه ، خیار و غیره گذارده باشند. نان را از وسط دو نیم کنندو در میان آن ژامبون یا نوع غذای دیگر قرار دهند.
-
اشلق کندی
واژهنامه آزاد
نام دهی است ازتوایع میانه، واقع در ۱۸ کیلومتری شمال غرب میانه. مکانی است خوش آب و هوا با محصولات متنوع (سال 1395) مانند گردو، گلابی، سیب، گیلاس، آلبالو، زردآلو، هندوانه، خربزه، طالبی، گندم، جو، عدس، لپه، نخود، خیار، گوجه و آلو.
-
آلوبالو
لغتنامه دهخدا
آلوبالو. (اِ) آلبالو. آلی بالی . آلوی ابوعلی . درختی است خوش قامت با پوستی بسرخی مائل و برگهای بی زغب و میوه ٔ چندِ فندقی سرخ و آبدار و خوش تُرُش ، با دُمی درازتر از دم آلو و گوجه و امثال آنها و قسمی از آن میوه اش شیرین است که گیلاس نامند و رنگ میوه ...
-
دلمه
لغتنامه دهخدا
دلمه . [ دُ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) از کلمه ٔ ترکی دُلمَق به معنی پر شدن ، و یا از دولدرمق ، به معنی پرکردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). یک نوع طعام از برگ رز یا کلم برگ و یا بادنجان و خیار و فلفل سبز (بی بو) و جز آن که از گوشت قیمه کرده آنها را آکنده با...