کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - خیک ، مشک . 2 - کیسه .
-
خی
لغتنامه دهخدا
خی . (اِ) مخفف «خین » و «خیم » که خون و لعاب غلیظ بینی و دهن باشد. (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
خی
لغتنامه دهخدا
خی . (اِ) نام حرف بیست و چهارم از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره ٔ قدر بیست و دوم و صورت آن این است «x». (یادداشت مؤلف ).
-
خی
لغتنامه دهخدا
خی . [ خ َی ی ] (ع اِ) قصد. آهنگ . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خی
لغتنامه دهخدا
خی . [ خ َی ی ] (ع مص ) مصدر دیگر خواء. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خواء شود.
-
خی
لغتنامه دهخدا
خی .(اِ) خیک . مشک . کیسه . چرم و آوند پوستی برای حمل آب . (از ناظم الاطباء). مخفف خیک است و آن اعم است از خیک سقایان و خیک ماست . (از برهان قاطع) : می خورم تا چو نار بشکافم می خورم تا چوخی برآماسم . ابوشکوربلخی .بگشای بشادی و فرخی ای جان جهان آستین ...
-
خی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xi = خیک
-
خی
واژهنامه آزاد
(مازنی) [خ ْ ىْ] گراز.
-
خی
واژهنامه آزاد
خِیْ (khey) در گویش گنابادی یعنی همراه با ، به همراهِ || خَیَ (khaia) در گویش گنابادی یعنی بیضه
-
واژههای مشابه
-
خِیْ
لهجه و گویش گنابادی
khey در گویش گنابادی یعنی همراه با ، به همراهِ
-
خَیَ
لهجه و گویش گنابادی
khaia در گویش گنابادی یعنی خایه ، بیضه
-
خى رف
واژهنامه آزاد
خواهی رفت ، می خواهی بروی
-
و خی
واژهنامه آزاد
بلند شو و زود برو
-
chi-square statistic
آمارۀ خیدو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] آمارهای که توزیع خیدو داشته باشد