کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خِيَاطِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خياط
دیکشنری عربی به فارسی
خياط زنانه , خياط , دوزندگي کردن
-
خیاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] xayyāt کسی که به دوختن لباس برای مردم میپردازد.
-
خیاط
دیکشنری فارسی به عربی
خياط
-
علی خیاط
لغتنامه دهخدا
علی خیاط. [ ع َ ی ِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) ابن ابی سعدبن ابی الفرج خیاط، مکنّی به ابوالحسن .فقیه و واعظ و اخباری اوایل قرن ششم هجری بود. او راست : الجامع فی الاخبار. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 99).
-
علی خیاط
لغتنامه دهخدا
علی خیاط. [ ع َ ی ِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) ابن حفناوی . وی طبیب بود. او راست : فتح الرحمان فی بدء خلق الانسان ، که در سال 1213 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت .(از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الازهریة ج 6 ص 124).
-
علی خیاط
لغتنامه دهخدا
علی خیاط. [ ع َ ی ِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن فارس ، مشهور به خیاط بغدادی و مکنّی به ابوالحسن . از قاریان به شمار می رفت و در سال 450 هَ . ق .در قید حیات بود. او راست : الجامع فی القرأات العشرو قراءة الاعمش . (از معجم المؤلفین بنقل از طب...
-
ابن خیاط
لغتنامه دهخدا
ابن خیاط. [ اِ ن ُ خ َی ْ یا ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن احمدبن منصورالحیاط السمرقندی النحوی اللغوی . از سمرقند به بغداد هجرت کرده . او را با ابراهیم بن السری الزجاج صحبت و مناظره ای است و مذهب کوفیین و بصریین را خلط می کرده . کتب ذیل از اوست : کتاب النحو...
-
ابن خیاط
لغتنامه دهخدا
ابن خیاط. [ اِ ن ُ خ َی ْ یا ] (اِخ ) ابوبکر یحیی بن احمد. طبیب و ریاضی طلیطلی . وفات 447 هَ .ق . در خدمت سلیمان بن حکم الناصر بوده و پس از او امیرمنصور یحیی بن اسماعیل بن ذوالنون را خدمت کرده و در طلیطله بسن هشتادسالگی درگذشته است . ابن خیاط از شاگر...
-
ابن خیاط
لغتنامه دهخدا
ابن خیاط. [ اِ ن ُ خ َی ْ یا ] (اِخ ) ابوعبداﷲ احمدبن محمد دمشقی (450-517 هَ .ق .). شاعر عرب . او را دیوانی است . او بایران سفر کرده و بزرگان ما را مدح گفته ، و با ابن حیوس معاصر و معاشر بوده است .
-
ابن خیاط
لغتنامه دهخدا
ابن خیاط. [ اِ ن ُ خ َی ْ یا ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد. شاعر. در اواخر دولت بنی امیه و اوائل بنی عباس میزیسته و مدح خلفا میکرده است .
-
عمر خیاط
لغتنامه دهخدا
عمر خیاط. [ ع ُ م َرِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) رجوع به ابوحفص (عمر...) شود.
-
اصحاب خیاط
لغتنامه دهخدا
اصحاب خیاط. [ اَ ب ِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) پیروان ابوالحسین بن ابی عمرو خیاط، استاد ابوالقاسم بن محمد کعبی بودند و ابوالحسین و ابوالقاسم هر دو از معتزله ٔ بغداد بشمار میرفتند و از یک مذهب پیروی میکردند جز اینکه در اثبات معدوم قدری راه غلو می پیمودند. ای...
-
حسین خیاط
لغتنامه دهخدا
حسین خیاط. [ ح ُ س َ ن ِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ بغدادی معروف به سبط الخیاط و مکنی به ابوعبداﷲ محدث مقری است . در 458 هَ . ق . 1066/ م . متولد و در ربیع دوم 541 هَ . ق . 1146/ م . درگذشت . او راست : المبهج وجز آن . (معجم المؤلفین از سیر ...
-
جرجس خیاط
لغتنامه دهخدا
جرجس خیاط. [ ج ِ ج ِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) عبدیشوع . وی بطریرک کلدانی بود و در موصل بدنیا آمد. او راست : مجموع دعا روضة الصبی . (از معجم المؤلفین ).
-
خیاط کاشانی
لغتنامه دهخدا
خیاط کاشانی . [ خ َی ْیا طِ ] (اِخ ) یکی از شاعران پارسی گوی است و او راست منظومه ای فارسی بنام خیاطنامه . (یادداشت مؤلف ).