کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خَلوت و جَلوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خَلوت و جَلوت
فرهنگ گنجواژه
باطن و ظاهر.
-
واژههای مشابه
-
خلوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتزال، اعتکاف، انزوا، دوریگزینی، تنهایی، گوشهنشینی ≠ جلوت ۲. زاویه، گوشه ۳. دنج، بیسروصدا ۴. باطن ≠ ظاهر ۵. خالی از اغیار ۶. فرصت مناسب، مجال ۷. خالی
-
خلوت
فرهنگ واژههای سره
تنهای
-
خلوت
دیکشنری فارسی به عربی
سرية
-
خلوت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xalvat طاری: xalvet طامه ای: xalvat طرقی: xalvat کشه ای: xalvat نطنزی: xalvat
-
خلوت
واژهنامه آزاد
پَردَختِه.
-
خلوت شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خالیشدن، تهی شدن ۲. کمجمعیت شدن ≠ شلوغشدن
-
خلوت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عزلتگزیدن، تنها نشستن ۲. بهخلوت نشستن، دور ازاغیار ماندن ۳. خالی کردن ۴. مجامعت کردن
-
خلوت گزیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خلوتنشینی کردن، منزوی شدن، معتکف شدن ۲. دوری گزیدن، تنهایی اختیار کردن
-
خلوت خانه
فرهنگ فارسی معین
( نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جای آسایش . 2 - اطاق مخصوص . 3 - شبستان . 4 - نمازخانه .
-
ناظم خلوت
لغتنامه دهخدا
ناظم خلوت . [ ظِ م ِ خ َوَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داروغه ٔ خلوتخانه . (آنندراج ). کسی که نظم خلوتخانه ٔ شاهی را عهده ار است .
-
اهل خلوت
لغتنامه دهخدا
اهل خلوت . [ اَ ل ِ خ َل ْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوشه نشین . ریاضت کش : آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیر دولت از کدامین کوکب است .حافظ.
-
خلوت گزیدن
لغتنامه دهخدا
خلوت گزیدن . [ خ َل ْ وَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) عزلت گزیدن . انزواء اختیار کردن . منزوی شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خلوت رو
لغتنامه دهخدا
خلوت رو. [ خ َل ْ وَ رَ / رُو ] (نف مرکب ) ریاضت کش . درویش . آنکه طالب خلوت است عبادت را : جز او هر که را دیدم از خسروان ندیدم در اوجای خلوت روان .نظامی .