کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خویشتندار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خویشتندار
مترادف و متضاد
۱. باتقوا، پرواپیشه، تقواپیشه، متقی، پرهیزگار، خوددار ≠ بیتقوا، ناپرهیزگار
۲. بردبار، شکیبا، صابر، صبور ≠ باشکیبا، عجول، نابردبار
دیکشنری
abstinent, continent, restrained
-
جستوجوی دقیق
-
خویشتندار
واژگان مترادف و متضاد
۱. باتقوا، پرواپیشه، تقواپیشه، متقی، پرهیزگار، خوددار ≠ بیتقوا، ناپرهیزگار ۲. بردبار، شکیبا، صابر، صبور ≠ باشکیبا، عجول، نابردبار
-
واژههای همآوا
-
خویشتن دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) نک خوددار.
-
خویشتن دار
لغتنامه دهخدا
خویشتن دار.[ خوی / خی ت َ ] (نف مرکب ) خوددار. بردبار. عفیف . عفیفه . پرهیزگار. صبور. (یادداشت مؤلف ) : خویشتن دار باش و بی پرخاش هیچکس را مباش عاشق غاش . رودکی .مهلب [ بن ابی صفره ] اندر سپاه عبدالرحمن بود اما خویشتن دار و بخرد و مردانه کاری بود. (...
-
خویشتن دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] xištandār ۱. = خوددار۲. کسی که خود را از ارتکاب کارهای ناپسند نگه میدارد؛ پارسا.
-
خویشتن دار
واژهنامه آزاد
شکیبا، صبور، کسی که می تواند خود را کنترل نماید.
-
جستوجو در متن
-
متحرز
واژگان مترادف و متضاد
خویشتندار
-
محترز
واژگان مترادف و متضاد
بری، خویشتندار، مجتنب، محتاط، احترازکننده، دوریکننده
-
خوددار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بردبار، خویشتندار، سلیم، شکیبا، صبور ≠ ناشکیبا ۲. تودار
-
صبور
واژگان مترادف و متضاد
بردبار، حلیم، خوددار، خویشتندار، رزین، شکیبا، صابر، متحمل ≠ ناشکیبا
-
شکیبا
واژگان مترادف و متضاد
باحوصله، بردبار، حلیم، خویشتندار، رزین، صابر، صبور، متحمل ≠ بیحوصله
-
پرهیزکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. پارسا، پرهیزگار، خویشتندار، زاهد، صالح، متقی، متورع ۲. محتاط
-
خونسرد، خونسرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیاعتنا، بیتفاوت ≠ خونگرم ۲. آرام، بردبار ۳. خوددار، خویشتندار، مسلط به خود ۴. بیتشویش
-
متقی
واژگان مترادف و متضاد
پاکدامن، پرواپیشه، پروادار، خویشتندار، پرهیزگار، تقواپیشه، خداترس، زاهد، مومن، متورع ≠ فاسق، ناپرهیزگار، نامتقی