کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خویشاوندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خویشاوندی
/xišāvandi/
معنی
قرابت؛ خویشی؛ خویشاوند بودن؛ نسبت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انتساب، صهر، قرابت، نسبت، وابستگی ≠ بیگانگی
دیکشنری
connection, familial, kinship, propinquity, relational, relations, relationship
-
جستوجوی دقیق
-
خویشاوندی
واژگان مترادف و متضاد
انتساب، صهر، قرابت، نسبت، وابستگی ≠ بیگانگی
-
خویشاوندی
لغتنامه دهخدا
خویشاوندی . [ خوی / خی وَ ] (حامص مرکب ) قرابت . نسبت . خویشی . (ناظم الاطباء). قربی . قرابت نسبی . رَحِم . لُحمَه . نَسَب . (یادداشت مؤلف ).
-
خویشاوندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xišāvandi قرابت؛ خویشی؛ خویشاوند بودن؛ نسبت.
-
خویشاوندی
دیکشنری فارسی به عربی
دم , عائلي
-
جستوجو در متن
-
kinsmanship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خویشاوندی
-
خویشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xiši = خویشاوندی
-
إِلًّا
فرهنگ واژگان قرآن
خويشاوندي
-
وصلت و قرابت
فرهنگ گنجواژه
خویشاوندی.
-
blood kinship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خویشاوندی خون
-
kinship group
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گروه خویشاوندی
-
سببی
واژگان مترادف و متضاد
خویشاوندی، وابستگی ≠ نسبی
-
قربت
واژگان مترادف و متضاد
تقرب، خویشاوندی، نزدیکی
-
آصره
فرهنگ واژههای سره
بازوبند، خویشاوندی، مِهربن
-
خویشی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) خویشاوندی ، قرابت .