کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خوپذیر
/xupazir/
معنی
آنکه زود به هر چیزی عادت میکند؛ عادتکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
impressionable
-
جستوجوی دقیق
-
خوپذیر
لغتنامه دهخدا
خوپذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) قبول عادت کننده . (یادداشت بخط مؤلف ). آنکه استعداد و قابلیت قبول خو و عادت داشته باشد. (آنندراج ) : خواجه این نکته را مگر دانی خوپذیر است نفس انسانی . سنائی .خوپذیر است نفس انسانی آن چنان گردداو که گردانی . (از مرزبان نام...
-
خوپذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خویپذیر› xupazir آنکه زود به هر چیزی عادت میکند؛ عادتکننده.
-
جستوجو در متن
-
متخلق
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوپذیر، خوگر ۲. متصف، خوگرفته ۳. خوشخلق، خوشاخلاق
-
درماندن
لغتنامه دهخدا
درماندن . [ دَ دَ ](مص مرکب ) ماندن . عاجز و بی چاره بودن . (آنندراج ). عاجز شدن . بدبخت و بی نصیب شدن و بیچاره و بی نوا شدن .(ناظم الاطباء). گرفتار شدن . فروماندن . بی حرکت و جنبش شدن . عجز آوردن . نتوانستن . مضطر شدن . عاجز آمدن . (یادداشت مرحوم ده...
-
نفس
لغتنامه دهخدا
نفس . [ ن َ ] (ع اِ) جان . روح . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از مهذب الاسماء). روان . (ناظم الاطباء). قوه ای است که بدان جسم زنده ، زنده است . (از مفاتیح ) : خواهی پادشاه و خواهی جز پادشاه ه...