کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خون در میان بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خون در میان بودن
لغتنامه دهخدا
خون در میان بودن . [ دَ دَ ] (مص مرکب )کنایه از جنگ در میان بودن . (آنندراج ) : در میان روز و شب خون در میانست از شفق خوش بهم این هر دو را دست و گریبان کرده ای . صائب (از آنندراج ).|| قتل در میان بودن . پای کشتن کسی در بین بودن .
-
واژههای مشابه
-
لُغَز خون،لُغازَک خون
لهجه و گویش تهرانی
حرف مُفت زن
-
گل خون
لغتنامه دهخدا
گل خون . [گ ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به گل مختوم شود. (آنندراج ).
-
خون ریختن
واژگان مترادف و متضاد
کشتن، کشتار کردن، خونریزی کردن
-
خون کردن
واژگان مترادف و متضاد
قربانی کردن، کشتن، ذبح کردن
-
خون گریستن
واژگان مترادف و متضاد
خون گریه کردن، زاریدن
-
انعقاد خون
فرهنگ واژههای سره
لختگی خون
-
هم خون
لغتنامه دهخدا
هم خون . [ هََ ] (ص مرکب ) دو تن که قرابت نسبی دارند. (یادداشت مؤلف ).
-
کم خون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (پزشکی) kamxun کسی که مبتلا به کمخونی است.
-
hemostatic, hematostatic, antihemorhagic
خونایستان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] 1. وسیله یا مادهای که خونریزی را متوقف میکند 2. ویژگی آنچه باعث خونایستی میشود
-
hemostasis
خونایستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] قطع خونروی به روشهای گوناگون
-
hematocrit
خونبهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] درصد حجمی گویچههای قرمز خون
-
hematology
خونپزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بررسی خون و بافتهای خونساز و درمان اختلالات آنها متـ . خونشناسی
-
hemoptysis
خونخلطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیرون دادن خلط خونین همراه با سرفه