کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خون آلود کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خون آلود کردن
لغتنامه دهخدا
خون آلود کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آغشته بخون کردن . با خون لکه دار کردن .
-
واژههای مشابه
-
خون خون را خوردن
لهجه و گویش تهرانی
عصبانی بودن
-
لُغَز خون،لُغازَک خون
لهجه و گویش تهرانی
حرف مُفت زن
-
گل خون
لغتنامه دهخدا
گل خون . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری شیراز و 2هزارگزی راه فرعی شیراز به خرچول . هوای آن معتدل و دارای 275 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی است . شغل اهالی زراعت و راه ...
-
گل خون
لغتنامه دهخدا
گل خون . [گ ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به گل مختوم شود. (آنندراج ).
-
گردش خون
لغتنامه دهخدا
گردش خون . [ گ َ دِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دوران دم . گردیدن خون در رگها. رجوع به دوران دم شود.
-
گرم خون
لغتنامه دهخدا
گرم خون . [ گ َ ] (ص مرکب ) کنایه از بسیاردوست و بامحبت واختلاطکننده . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) : شب نه در خوابم که بینی چشم حیرانم بهم کز سرشک گرم خون چسبیده مژگانم بهم .محمدسعید (از آنندراج ).
-
انعقاد خون
فرهنگ واژههای سره
لختگی خون
-
هم خون
لغتنامه دهخدا
هم خون . [ هََ ] (ص مرکب ) دو تن که قرابت نسبی دارند. (یادداشت مؤلف ).
-
کم خون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (پزشکی) kamxun کسی که مبتلا به کمخونی است.
-
heme iron
خونآهن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] آهنی که از هموگلوبین و میوگلوبین موجود در گوشت به دست میآید
-
hemostatic, hematostatic, antihemorhagic
خونایستان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] 1. وسیله یا مادهای که خونریزی را متوقف میکند 2. ویژگی آنچه باعث خونایستی میشود
-
hemostasis
خونایستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] قطع خونروی به روشهای گوناگون
-
hematocrit
خونبهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] درصد حجمی گویچههای قرمز خون