کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خونسردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خونسردی
مترادف و متضاد
۱. بردباری، متانت، خویشتنداری
۲. بیاعتنایی
۳. بیتشویشی
دیکشنری
coolness, equanimity, impassivity, moderation, nonchalance, quiet, sang-froid, serenity
-
جستوجوی دقیق
-
خونسردی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بردباری، متانت، خویشتنداری ۲. بیاعتنایی ۳. بیتشویشی
-
خونسردی
لغتنامه دهخدا
خونسردی . [ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خون سرد. (یادداشت مؤلف ). || حلم . شکیبایی . بردباری . مقابل خون گرمی .
-
خونسردی
دیکشنری فارسی به عربی
بلغم , لامبالات , هدوء
-
خونسردی
واژهنامه آزاد
راحتی، بی تفاوتی؛ دقت نکردن، عصبی نبودن.
-
واژههای مشابه
-
خونسردی و بی اعتنایی
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
واژههای همآوا
-
خون سردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xunsardi ۱. (زیستشناسی) خونسرد بودن.۲. [عامیانه، مجاز] بردباری؛ متانت.۳. [عامیانه، مجاز] بیتفاوتی.
-
جستوجو در متن
-
bloodthirstiness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خونسردی
-
coolly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با خونسردی
-
bladeless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون خونسردی
-
bloodings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خونسردی
-
bloodshotten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خونسردی
-
bloodthirstily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خونسردی