کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خونخواهی، خونخواهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
vengeance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقام، خونخواهی، کینه
-
کینخواهی
واژگان مترادف و متضاد
انتقام، انتقامجویی، خونخواهی، کینتوزی، کینکشی، کینهتوزی
-
revenged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقام گرفت، تلافی کردن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، انتقام کشیدن
-
vendettas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vendettas، انتقام گیری، تلافی، دشمنی خونی خانوادگی، خونخواهی
-
vendetta
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vendetta، انتقام گیری، تلافی، دشمنی خونی خانوادگی، خونخواهی
-
avenge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقام، تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن
-
avenging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقام، تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن
-
avenges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقام، تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن
-
انتقام
واژگان مترادف و متضاد
تقاص، تلافی، خونخواهی، کیفر، کینجویی، کینخواهی، کینکشی، کینهتوزی، مقابلهبمثل ≠ اغماض، عفو
-
ثار
واژگان مترادف و متضاد
۱. خون، دم ۲. کینه ۳. انتقام، خونخواهی، کینخواهی، کینهکشی
-
avenged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقام گرفت، تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن
-
revenge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقام گرفتن، انتقام، تلافی، تلافی کردن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، انتقام کشیدن
-
تلافی
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتقام، تقاص، جبران، جزا، خونخواهی، سزا ۲. تاوان، غرامت ≠ عفو، جبران کردن
-
انتقام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کینه کشیدن . 2 - (اِمص .) خونخواهی ، کینه توزی .
-
تقاص
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتقام، تاوان، تلافی، خونخواهی، دیه، عقاب، کفاره، کیفر، مجازات، معاملهبهمثل ۲. تاوان گرفتن ۳. معامله به مثل کردن