کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خولانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابویزید
لغتنامه دهخدا
ابویزید. [ اَ بوی َ ] (اِخ ) خولانی . محدث است و از شریک روایت کند.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفر خولانی . رجوع به ابن ابار شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) خولانی . رجوع به ابن مهرویه ... شود.
-
ابومسلم
لغتنامه دهخدا
ابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) عبداﷲبن عوف . رجوع به ابومسلم خولانی ... شود.
-
ابومسلم
لغتنامه دهخدا
ابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ] (اِخ ) عبداﷲبن ثوب . رجوع به ابومسلم خولانی شود.
-
خطیر
لغتنامه دهخدا
خطیر. [ خ ُ طَ] (اِخ ) شمشیر عبدالملک بن غافل خولانی . (آنندراج ).
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عوف ، مکنی به ابومسلم . رجوع به ابومسلم خولانی تمیمی عبداﷲ شود.
-
ابن ابار
لغتنامه دهخدا
ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد خولانی . رجوع به ابوجعفر احمدبن محمد شود.
-
ابن مهرویه
لغتنامه دهخدا
ابن مهرویه . [ اِ ن ُ م َ ی َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ خولانی . از کتب اوست : کتاب الخیل السوابق . (ابن الندیم ).
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) عمروبن مالک الجنبی . از روات حدیث است و ابوهانی خولانی از او روایت کند.
-
ابوصالح
لغتنامه دهخدا
ابوصالح . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) خولانی . تابعی است . او از ابی هریره و از او عامر الأحول ِ روایت کند.
-
ابوطلحة
لغتنامه دهخدا
ابوطلحة. [ اَ طَ ح َ ] (اِخ ) خولانی از عمیربن سعد و از او ابوسنان عیسی روایت کند.
-
خولان
لغتنامه دهخدا
خولان . [ خ َ ] (اِخ ) نام بطنی است از مذحج و آنان را بنوخولان نیز می گویند و ابوادریس خولانی منسوب به این بطن است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 326).
-
خولان
لغتنامه دهخدا
خولان . [خ َ ] (اِخ ) نام قریتی است به نزدیکی دمشق که قبر ابومسلم خولانی بدانجا است . (از معجم البلدان یاقوت ).
-
خولانیین
لغتنامه دهخدا
خولانیین . [ خ َ نی یی ی ] (اِخ ) پیروان ملیح خولانی و آنان فرقه ای باشند از معتزله . (از ابن الندیم ).