کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوق
لغتنامه دهخدا
خوق . (ع ص ، اِ) ج ِ اخوق و خوقاء.(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خوق
لغتنامه دهخدا
خوق . [ خ َ ] (ع اِ) حلقه ٔ گوشواره . خواه زیرین باشد و یا برین ، منه : خوق اخوق ؛ حلقه ٔ فراخ .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خوق
لغتنامه دهخدا
خوق . [ خ َ ] (ع مص ) فروکردن ذکر در شرم زن تا آواز دهد. || گوشواره در گوش جاریه کردن ، یقال : خق خق (بصیغه ٔ امر).(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خوق
لغتنامه دهخدا
خوق . [ خ َ وَ ] (ع اِ) فراخی . وسعت . || جرب . || گولی . || آشیانه .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خوق
لغتنامه دهخدا
خوق . [ خُو ] (ع اِ) غلاف نره ٔ اسب که چون نره سرد گردد در وی درآید.(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
جستوجو در متن
-
اخوق
لغتنامه دهخدا
اخوق . [ اَ وَ ] (ع ص ) مرد یک چشم . || فراخ ، چنانکه حلقه . || گرگین ، چنانکه شتر. مؤنث : خَوْقاء. ج ، خوق .
-
خوقاء
لغتنامه دهخدا
خوقاء. [ خ َ ] (ع ص ) مؤنث اخوق . زن یک چشم و گول . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). ج ، خوق . || فراخناک . وسیع.- بئر خوقاء ؛ چاه فراخ . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).- مفازة خوقاء ؛ بیابان فراخ . || گرگین ....
-
برین
لغتنامه دهخدا
برین . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بر. بالایین ، یعنی بلندترین و بالاترین ، چه فلک الافلاک را باین اعتبار سپهر برین گفته اند. (از برهان ). برتر و بلند. (غیاث ). بالایین . بلندترین . بالاترین . برترین . عالی ترین . (ناظم الاطباء). اعلی . علْوی . زبرین ...