کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوش آب ورنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوش آب ورنگ
لغتنامه دهخدا
خوش آب ورنگ . [ خوَش ْ / خُش ْ ب ُ رَ ] (ص مرکب ) با رخسار سرخ و سفید و شاداب . آنکه رنگ پوست بدن مناسبی دارد. کنایه از زیبا و ملیح است . (یادداشت مؤلف ).
-
خوش آب ورنگ
لهجه و گویش تهرانی
زیبا
-
واژههای مشابه
-
خوش پروپا،خوش پروپاچه
لهجه و گویش تهرانی
دارای پای زیبا
-
گام خوش
لغتنامه دهخدا
گام خوش . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) که گام نیکو بردارد چنانکه اسب : زنخ نرم و کفک افکن و دست کش سرین گرد و بینادل و گام خوش .فردوسی .
-
خوشچهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: xoš čehre) خوش صورت ، دارای چهرهی زیبا و قشنگ .
-
خوشدل
فرهنگ نامها
(تلفظ: xoš del) (به مجاز) راضی و خشنود ؛ شاد ، خوشحال ؛ (در قدیم) امیدوار ، درحال شادمانی و سرور .
-
خوشرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: xoš ru) (به مجاز) دارای چهرهی متبسم و مهربان ، دارای چهرهی زیبا و قشنگ .
-
خوشروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: xoš ruz) دارای زندگی راحت و بارفاه .
-
خوشزاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: xoš zād) نکوزاد .
-
خوش داشتن
واژگان مترادف و متضاد
دوست داشتن، علاقه داشتن، مایل بودن
-
خوش روزگار
واژگان مترادف و متضاد
مرفه، رفاهزده، خوشبخت ≠ سیهروز، بدروزگار
-
خوش سرووضع
واژگان مترادف و متضاد
برازنده، خوشلباس، شیک، آراسته، شیکپوش، خوشظاهر، خوشتیپ ≠ بدلباس
-
خوش شدن
واژگان مترادف و متضاد
مسرور شدن، شاد گشتن، به وجد آمدن
-
خوش کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شفا دادن، مداوا کردن، بهبود بخشیدن، معالجه کردن ۲. شاد کردن، شادمان کردن ۳. دلپذیر ساختن، مطبوع کردن ۴. معطر کردن، خوشبو ساختن