کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشچری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
grazing preference 2
خوشچری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] رغبت چرندگان به گونههای خاصی از گیاهان در هنگام چرا متـ . چرای گزینشی selective grazing
-
واژههای مشابه
-
چری
لغتنامه دهخدا
چری . [ چ َ ] (اِخ ) مرکز دهستان «چری » بخش حومه ٔ شهرستان قوچان که در 36هزارگزی شمال باختری قوچان و 9هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ قدیمی قوچان بشیروان واقع است . کوهستانی و معتدل است و 1628تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و قنات ، محصولش غلات ، انگور و انواع ...
-
چری
لغتنامه دهخدا
چری . [ چ َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش حومه ٔ شهرستان قوچان که در شمال باختری قوچان ، در طول و طرفین راه قدیمی قوچان بشیروان واقع است . هوای آن سردسیر است و از بیست آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده که مجموع سکنه ٔ آنها5964 تن میباشد. (از فرهنگ جغر...
-
چری
لغتنامه دهخدا
چری . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چم خلف عیسی ، بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که در 19هزارگزی شمال هندیجان کنار باختری رودخانه ٔ زهره واقع است و راه اتومبیل رو هندیجان به خلف آباد از آن میگذرد. دشت و گرمسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ زهره...
-
snacking
لبچَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] خوردن لبچَره
-
ینگی چری
لغتنامه دهخدا
ینگی چری . [ ی ِ چ ِ ](ترکی ، اِ مرکب ) چریک جدید. لشکر جدید. قسمی از سپاه عثمانی را گویند. (ناظم الاطباء). ینی چریک . ینگی چریک . ینی چری . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ینی چری شود.
-
ینی چری
لغتنامه دهخدا
ینی چری . [ ی ِ چ ِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) ینگی چریک . ینگی چری . سرباز نو غیرمنظم . سلطان محمودخان دوم در 1241 هَ . ق . مطابق ماده تاریخ «غزای اکبر» این قوم را برانداخت . سپاهی پیاده که در سده ٔ هشتم هجری ارخان پسر عثمان دومین سلطان سلسله ٔ عثمانیان از...
-
نازک چری
لغتنامه دهخدا
نازک چری . [ زُ چ َ ] (حامص مرکب ) نازک چر بودن . صفت نازک چر. رجوع به نازک چر شود.
-
ینگ چری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی (= لشکر جدید)] [قدیمی] yenyčeri نوعی نظامی در امپراتوری عثمانی.
-
ینی چری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] yeničeri = ینگچری
-
خوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوب، نیکو، نیک ≠ بد ۲. خشنود، خوشحال، خوشدل، شاد، شادمان، مبتهج، مسرور ≠ ناخوش، ناشاد ۳. باصفا، خرم، مصفا، نزه ≠ بیصفا، بیطراوت ۴. شیرین، نغز ۵. آسوده، بیخیال، سرحال، مرفه ≠ ناآسوده ۶. مهنا ۷. بدیع، زیبا ۸. بوسه، ماچ ۹. قبله
-
خوش
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] (ص .) 1 - خوب ، نیک . 2 - شاد، شادمان .
-
خوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) خشک ، خشکیده .
-
خوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = خوشه . خشو: 1 - مادر زن . 2 - مادر شوهر.