کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشنویسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خوشنویسی
فعل
بن گذشته: خوشنویسی کرد
بن حال: خوشنویسی کن
دیکشنری
calligraphy, chirography, penmanship
-
جستوجوی دقیق
-
calligraphy
خوشنویسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] نوشتن یک متن براساس تمام قواعد و ضوابط زیباشناختی کتابت متـ . خطاطی
-
واژههای مشابه
-
calligraphic style
شیوۀ خوشنویسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] طریق و اسلوب خوشنویسی متـ . شیوۀ خطاطی
-
واژههای همآوا
-
خوش نویسی
لغتنامه دهخدا
خوش نویسی . [ خوَش ْ / خُش ْ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل خوش نویس . خطاطی . مشاقی . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
خطاطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] ← خوشنویسی
-
calligraphical
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشنویسی
-
calligraph
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشنویسی
-
شیوۀ خطاطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] ← شیوۀ خوشنویسی
-
calligraphic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشنویسی، مربوط به خطاطی
-
مقرمط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (هنر) moqarmat در خوشنویسی، نوشتۀ باریک و ریز و نزدیک به هم.
-
calligraphist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشنویسی، خوش نویس
-
calligraphy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشنویسی، خطاطی، خط، خوش نویسی
-
کبوتردم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (هنر) [قدیمی] kabutardom در خوشنویسی، نوعی قلمنی که سر آن مانند دم کبوتر تراشیده میشد.