کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشرفتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خوشرفتار
مترادف و متضاد
۱. خوشسلوک، رئوف، مهربان، نیکرفتار، نیکوکردار ≠ بدرفتار، بدسلوک
۲. خوشخرام
۳. خوشسودا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوشرفتار
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشسلوک، رئوف، مهربان، نیکرفتار، نیکوکردار ≠ بدرفتار، بدسلوک ۲. خوشخرام ۳. خوشسودا
-
خوشرفتار
لغتنامه دهخدا
خوشرفتار. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] (ص مرکب ) خوش رو.آنکه رفتنی زیبا دارد. (یادداشت مؤلف ). || آنکه خوش معاشرت است . خوش سلوک . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
خوش رفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošraftār ۱. ویژگی کسی که با مردم به خوشخویی و مهربانی رفتار میکند.۲. [قدیمی] ویژگی انسان یا حیوانی که که خوب راه میرود؛ خوشگام.
-
جستوجو در متن
-
نیکوکردار
واژگان مترادف و متضاد
خوشرفتار، روش، نیک، نیکرفتار، نیکوکار ≠ بدکردار
-
complaisant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شایسته، با ادب، مهربان، خوشخو، خوش معاشرت، خوشرفتار
-
courteous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مودبانه، مودب، با ادب، خوشخو، خوشرفتار، خوش معاشرت
-
خوشسلوک
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشرفتار، مردمدار ≠ بدسلوک ۲. بساز، سازگار، خوشروش ≠ ناسازگار
-
بدسلوک
واژگان مترادف و متضاد
بداخلاق، بدعنق، بدلعاب، ناسازگار، بدسر، بدرفتار ≠ خوشسلوک، خوشرفتار
-
affable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اعتماد، دلجو، خوش برخورد، مهربان، خوش محضر، خوشخو، خوشرفتار، خوشرو
-
هرکیل
لغتنامه دهخدا
هرکیل . [ هَِ ] (ع ص ) دختر شگرف اندام نیکوخلفت خوشرفتار.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هرکولة شود.
-
polite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با ادب، مودب، مهذب، با نزاکت، خوش معاشرت، مبادی اداب، معقول، خلیق، خوشخو، خوشرفتار، سر براه
-
politest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطبوعات، مودب، با ادب، مهذب، با نزاکت، خوش معاشرت، مبادی اداب، معقول، خلیق، خوشخو، خوشرفتار، سر براه
-
بدرفتار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدروش، بدسلوک ۲. ناسازگار، بدسر، بدعمل، بدکار ۳. سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر ۴. لگدزن ≠ خوشرفتار، خوشسلوک، نیکرفتار، نیکروش