کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خور زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
bone nippers, rongeur
استخوانخور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] وسیلهای در جراحی برای برداشتن تکههای کوچک استخوان
-
آش خور
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - کنایه از: کسی که تازه به سربازی رفته . 2 - تازه کار.
-
پس خور
فرهنگ فارسی معین
(پَ. خُ) 1 - (ص فا.) کسی که بازماندة غذای دیگران را می خورد. 2 - (ص مف .) بازماندة غذا.
-
پسله خور
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) (ص فا.) کسی که پیش دیگران کم می خورد و در نهان بسیار.
-
پیش خور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمص .) گرفتن و مصرف کردن پول کالایی که تحویل داده نشده یا کاری که انجام نشده .
-
چس خور
فرهنگ فارسی معین
(چُ. خُ) (ص .) بخیل ، خسیس .
-
چشته خور
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) (ص فا.) 1 - کسی که مزه چیزی را چشیده باشد و همیشه آرزومند آن باشد. 2 - رشوه خوار.
-
طناب خور
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) [ ع - فا. ] (اِمر.) (عا.) گودی ، عمق .
-
نان خور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِفا.) زن و فرزند، کسی که تحت سرپرستی می باشد.
-
نزول خور
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) رباخوار .
-
لوطی خور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص مف .) مورد سوءاستفاده قرار گرفته .
-
جیره خور
لغتنامه دهخدا
جیره خور. [ رَ / رِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب )جیره خوار. اجری خور. رجوع به جیره و جیره خوار شود.
-
چاشت خور
لغتنامه دهخدا
چاشت خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) خورنده ٔ چاشت . || چاشته خور. کسی که یک بار مزه ٔ چیزی را چشیده باشد و سپس همیشه در آرزوی آن بود. (ناظم الاطبا). و رجوع به چاشته خور و چاشتی خور و چشته خور شود.
-
چاشته خور
لغتنامه دهخدا
چاشته خور. [ ت َ / ت ِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) چاشت خور. کسی که یک یا دوبار مزه چیزی را چشیده و همیشه چشیدن آن طعم را انتظار و آرزو دارد. آنکه از کسی بهره مند شده و همواره پیرامون آن شخص گردد و توقع بهره مند شدن از او را دارد. و رجوع به چاشت خور و ...
-
چاشنی خور
لغتنامه دهخدا
چاشنی خور. [ خوَرْ / خُرْ] (نف مرکب ) چاشنی خورنده . و رجوع بچاشنی خوار شود.