کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوریانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوریانی
لغتنامه دهخدا
خوریانی . (ص نسبی ) منسوب به خوریان که از اعمال بسطام است و از آنجاست خواجه رستم خوریانی . رجوع به تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی و آنندراج شود.
-
واژههای مشابه
-
رستم خوریانی
لغتنامه دهخدا
رستم خوریانی . [ رُ ت َ ] (اِخ ) خواجه رستم . از ملازمان عمربن میران شاه گورکان و مرد خوش طبع و خوشگو بوده ، مداح سلطان عمربن امیرانشاه است . گویند چون سلطان عمر بر پادشاه اعظم شاهرخ بهادر خروج کرد به هدایت خواجه رستم نزد شیخ الشیوخ العارف شیخ محیی ا...
-
زاده ٔ خوریانی
لغتنامه دهخدا
زاده ٔ خوریانی . [ دَ ی ِ ] (اِخ ) دانشمند متوفی 808 هَ . ق . است . وی در علوم هیئت ، فلسفه ، منطق و عربیت صاحب فضل بوده و مؤلفاتی پرداخته است . (معجم المؤلفین تألیف عمر رضا کحاله چ دمشق ج 4 ص 176).
-
جستوجو در متن
-
بازآمدن
لغتنامه دهخدا
بازآمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) برگشتن و رجعت کردن . (ناظم الاطباء). بر قیاس بازکرد و بازگشت . (آنندراج ). بجای پیشین برگشتن . بازگشتن . مراجعت کردن . معاودت کردن . ایاب و اوبة. عودت . برگردیدن . مراجعت کردن : فلان از سفر بازآمد. این معنی مأخوذ از م...