کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خورندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
corrosivity
خورندگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خاصیت محیطی که باعث خوردگی میشود
-
خورندگی
لغتنامه دهخدا
خورندگی . [ خوَ / رَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی خورنده : ازبیخورشی تنم فسرده ست نیروی خورندگیش مرده ست . نظامی .|| لیاقت . سزاواری . شایستگی . تناسب .
-
جستوجو در متن
-
corrosion index
شاخص خوردگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] میزان خورندگی یا رسوبگذاری آب
-
copper strip corrosion test
آزمون خوردگی با نوار مس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] آزمونی برای تعیین میزان خورندگی فراوردههای نفتی بر روی فلزات با استفاده از نوار یا صفحات مسی
-
اسیدکلریدریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide chlorhydrique] (شیمی) 'asidkoloridrik گازی اشتعالناپذیر، بیرنگ، با بوی تند، و محلول در آب که به دلیل خاصیت خورندگی برای باز کردن لولههای فاضلاب و پاک کردن رسوبات بهکار میرود؛ جوهر نمک.
-
aggressive index, AI
شاخص تهاجم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] مقیاسی برای اندازهگیری میزان خورندگی آب مطابق با استاندارد سیـ 400 (C-400) انجمن امور آب امریکا (AWWA)
-
شکم خوارگی
لغتنامه دهخدا
شکم خوارگی . [ ش ِ ک َ خوا / خا رَ / رِ ] (حامص مرکب ) پرخوری و خورندگی . (ناظم الاطباء). شکم بارگی . شکم پرستی . پرخواری . شکم بندگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکم خواره و مترادفات کلمه شود.
-
Langelier saturation index, LSI, calcium carbonate saturation index
شاخص اشباع لانگلیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] شاخصی برای تعیین میزان خورندگی و رسوبدهی کلسیمکربنات موجود در آب که مقدار آن به pH و دما و غلظت کلسیم و خاصیت قلیایی و مقدار کل مواد جامد محلول در آب بستگی دارد
-
Riddick's corrosion index
شاخص خوردگی ریدیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] شاخصی برای تعیین میزان خورندگی آبهای سبک با اندازهگیری مشخصههایی مانند حلپذیری کلسیمکربنات و غلظت یون کلرید و اکسیژن محلول و سختی غیرکربناتی و غلظت سیلیس در آنها
-
oil/gas well corrosion inhibitors
بـازدارندههای خوردگی چاههای نفت و گاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] دستۀ خاصی از بازدارندههای خوردگی حاوی نیتروژن آلی با وزن ملکولی بیش از دویست که در چاههای نفت و گاز به کار میروند و خاصیت خورندگی هیدروکربنهای مخلوط با آب و نمک و کربندیاکسید و هیدروژنسولفید را کاهش میدهند
-
شکن
لغتنامه دهخدا
شکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ) چین و شکنج و تا. (از ناظم الاطباء). به معنی چین و شکنج هم هست ، همچو: شکن زلف ،شکن اندام و شکن جامه ؛ یعنی چین زلف و چین اندام و جامه . (برهان ). چین که بر روی و جامه افتد. (انجمن آرا). چین را گویند مانند شکن زلف و شکن جامه . (...