کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خورشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
nucellar
خورشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به بافت خورش
-
خورشی
لغتنامه دهخدا
خورشی . [ خوَ / خ ُ رِ ] (ص نسبی ) منسوب به خورش که قاتق است و این کلمه اطلاق بهمه ٔ موادی میشود که برای ساختن خورش بکار میرود چون کدوی خورشی و سیب خورشی که قسمی سیب است برای ساختن خورش سیب یا آلوچه ٔ خورشی که آلوچه ای است برای ساختن و تهیه کردن خورش...
-
جستوجو در متن
-
کاتخ
واژهنامه آزاد
خورشی که با نان بخورند-آبگوشت
-
katokh
واژهنامه آزاد
خورشی که با نان بخورند -آبگوشت
-
قرمه سبزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] qormesabzi خورشی که از گوشت، تره، جعفری، و شنبلیله درست کنند.
-
آبکامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِمر.) 1 - خورشی مخلوط از شیر و ماست . 2 - آش .
-
بورانی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند.
-
فسنجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فسوجن› fesenjān خورشی که از گوشت یا مرغ، مغز گردو، رب انار، و گاهی شکر تهیه میشود.
-
سیار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - نانی که از آرد جو و آرد باقلا و ارزن پزند. 2 - کشکینه ؛ خورشی که از کشک تهیه کنند.
-
صناب
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) نان خورشی که از خردل و زبیب ترتیب دهند. ؛ ~بری : گونه ای تره - تیزک که بدان تره تیزک صحرایی گویند.
-
فسنجان
فرهنگ فارسی معین
(فِ س ) (اِ.) خورشی که از گوشت پرنده یا گوسفند با مغز گردو و روغن و رب انار تهیه کنند.
-
فوده
لغتنامه دهخدا
فوده . [ دَ / دِ ] (اِ) خمیر خشک را گویند که از آن آبکامه سازند، و آن خورشی است مشهور در صفاهان . (برهان ). فودج . رجوع به فودج شود.
-
فسوجن
لغتنامه دهخدا
فسوجن . [ ف َ ج َ ] (اِ) خورشی است ، خاصه گیلانیان نیکو پزند. (آنندراج ). نوعی از خورش که فسنجان نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به فسنجان شود.
-
مانون
لغتنامه دهخدا
مانون . (اِ) نام نان خورشی است و آن ماهی خرد است که در خمی از آب کنند و نمک بسیار در آن آمیزند تا مهرا شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).