کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خورد و برد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رشه خورد
دیکشنری فارسی به عربی
اِرْتشي
-
طرحهای ما شکست خورد
دیکشنری فارسی به عربی
أخْفقَتْ مَشاريعُنا
-
خورد کردن/شدن
لهجه و گویش تهرانی
تحقیر کردن/شدن
-
کسی که شام می خورد
دیکشنری فارسی به عربی
متعشي
-
جستوجو در متن
-
لت انبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] lat[']ambān پرخور؛ شکمپرست: ◻︎ نه هربار خرما توان خورد و برد / لتانبان بدعاقبت خورد و مرد (سعدی۱: ۱۴۷ حاشیه).
-
برد
لغتنامه دهخدا
برد. [ ب ُ ] (مص مرخم ) مصدر مرخم بردن : ببردند چیزی که بایست بردبنزدیک آن مرد بیدار و گرد. فردوسی .بخواری همی بردشان خواستندبتاراج و کشتن بیاراستند.فردوسی .- جان برد ؛ بردن جان . نجات جان : به جانبرد خود هرکسی گشته شادکس از کشته ٔخود نیاورد یاد. نظا...
-
شقران
لغتنامه دهخدا
شقران . [ ش ِ ] (ع اِ) لاله .(منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرغی است که زراعت را می خورد و از بین می برد. (از اقرب الموارد). || گیاهی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رتماء
لغتنامه دهخدا
رتماء. [ رَ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که رتیم خورد و بدان الفت دارد و شیفته ٔ آن باشد.(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ناقه ای که توشه دان پر از بار برد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متهقم
لغتنامه دهخدا
متهقم . [م ُ ت َ هََ ق ْ ق ِ ] (ع ص ) آن که کلان لقمه خورد طعام را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که لقمه ٔ کلان فرو می برد. (ناظم الاطباء). || چیره شونده و مظفر و پیروز. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع...
-
داعی دزفولی
لغتنامه دهخدا
داعی دزفولی . [ ی ِ دِ ] (اِخ ) سیدعبداﷲ متوفی به سال 1256 هَ . ق . و متولد1158 هَ . ق . او راست :جوانی چه آورد و پیری چه بردشود محو اندیشه ٔ خواب و خوردمی سالخوردی که یکجرعه اش نمرد آنکه خورد و نخورد آنکه مردز یک خم دهد ساقی روزگاربتو صاف صاف و بمن ...
-
محلفان
لغتنامه دهخدا
محلفان . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دو ستاره اند که پیش از سهیل طالع شوند و بیننده هریک از آن دو را سهیل گمان برد و قسم یاد کند که اینک سهیل است و دیگری سوگند خورد که سهیل نیست . (منتهی الارب ). از آن دو ستاره یکی را حَضار و دیگری را وَزن نامند. (از ناظم الا...
-
ساروخان
لغتنامه دهخدا
ساروخان . (اِخ ) برادر امیر اصلانخان قرقلوی افشار و عمه زاده ٔ نادرشاه بود: امیر اصلان خان در حوالی مراغه از ابراهیم خان [ شاه ] شکست خورد و به کوهستان قراجه داغ پناه برد و بوسیله ٔ کاظم خان قراجه داغی دستگیر و تسلیم ابراهیم خان شد. و با ساروخان به ق...
-
جحدم
لغتنامه دهخدا
جحدم . [ ج َ دَ ] (اِخ ) غیرمنسوب و صحابی است . (از منتهی الارب ). او را با نبی اکرم (ص ) صحبتی بوده است . و روایت کند که رسول (ص ) گفت : «هرکس گوسفند خود را بدوشد و پیراهن و کفش خود را وصله کندو با نوکر خود غذا خورد و مایحتاج خود را خودش از بازار بخ...
-
پروماخوس
لغتنامه دهخدا
پروماخوس . [ پْرُ / پ ِ رُ ] (اِخ ) نام یکی از همراهان اسکندر که در تخت جمشید هنگامی که فاتح مذکور بر سر شام گفت هرکس بیش از همه شراب بیاشامد جایزه خواهد گرفت وی چهار پیمانه شراب خورد و یک تالان (24000 ریال ) جایزه برد ولی سه روز بعد مرد .
-
جرعه خوردن
لغتنامه دهخدا
جرعه خوردن . [ ج ُ ع َ / ع ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) یک شربت یا آشام از آب و شراب خوردن : تبسم از لبش چون جرعه ای خوردمنادی زد که شیرینی دلم برد.زلالی خوانساری (از ارمغان آصفی ).