کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوردنی و نوشیدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوردنی و نوشیدنی
فرهنگ گنجواژه
تغذیه.
-
واژههای مشابه
-
شیر خوردنی
لغتنامه دهخدا
شیر خوردنی . [ رِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شیری که برای خوردن تهیه شده . (ناظم الاطباء).
-
چیز خوردنی
دیکشنری فارسی به عربی
صالح للاکل
-
جستوجو در متن
-
جیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) جنس (از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک ) یا پولی که به مزدوران و سربازان دهند. مق مواجب .
-
معاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی، جمع: معایش] ma'āš ۱. زندگی؛ زندگانی.۲. آنچه بهوسیلۀ آن زندگی میکنند، از خوردنی و نوشیدنی؛ وسیلۀ زندگانی.
-
متعذبه
لغتنامه دهخدا
متعذبه . [ م ُ ت َ ع َذْ ذِ ب َ ] (ع ص ) خوردنی و نوشیدنی خوشگوار. || عقوبت و عذاب کننده . (آنندراج ) (غیاث ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مفوق
لغتنامه دهخدا
مفوق . [ م ُ ف َوْ وَ ](ع ص ) خوردنی و نوشیدنی که اندک اندک گیرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
نُزُل
فرهنگ واژگان قرآن
هر خوردني و نوشيدني که ميزبان به وسيله آن از ميهمان خود پذيرايي ميکند و حرمتش را پاس ميدارد - غذا و نوشیدنی و ساير مايحتاجي که براي مسافر قبل از آمدنش فراهم ميکنند - پذيرايي که در ابتداي ورود از شخصي مي نمايند
-
دارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dāru] dāru ۱. (پزشکی) آنچه طبیب برای معالجۀ بیمار تجویز کند از خوردنی یا نوشیدنی یا مالیدنی؛ آنچه با آن دردی را درمان کنند؛ دوا.۲. دانهها و گردهای خوشبو و خوشطعم از قبیل فلفل و زرچوبه و خردل و دارچین که از گیاهها و درختان میگیرند و...
-
طلة
لغتنامه دهخدا
طلة. [ طَل ْ ل َ ] (ع اِ) طلاء. می خوش مزه . (منتهی الارب ). شراب خوش طعم . ج ، طَلاّت . (مهذب الاسماء). || باد خوش . || مرغزار باران رسیده . || زن مرد. (منتهی الارب ). زن . ج ، طلات . (مهذب الاسماء). || (ص ) زن سالخورده . || زن بیهوده گوی . زن بدزبا...
-
تسمن
لغتنامه دهخدا
تسمن . [ ت َ س َم ْ م ُ ] (ع مص ) فربه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مبالغت کردن شخص در آنچه در او نیست ، ازخوبی . (از متن اللغة). ادعا کردن شخص آنچه را از خوبی که...
-
اغذیة
لغتنامه دهخدا
اغذیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ غذاء. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ِ غِذاء، بمعنی خورش و پرورش که بالیدگی و آراستگی جسم است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ِ غِذاء، یعنی آنچه نماء و قوام جسم بدان است و آنچه بدان تغذیه میشود از خوردنی و نوشیدنی . (از ...
-
غلث
لغتنامه دهخدا
غلث . [ غ َ ل ِ ] (ع ص ) مرد سخت پیکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الشدیدالقتال . (اقرب الموارد). آنکه سخت کارزار کند. (مهذب الاسماء). || دیوانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجنون . (اقرب الموارد). || آنکه او را از طعام و شراب نشأه ، و از غلبه ٔ خوا...