کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوردنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خوردنی
/xordani/
معنی
= خوراکی
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اطعمه، خوراکی، ماکول ≠ نوشیدنی
دیکشنری
drinkable, eatable, edible, nourishment, nutrition, viand
-
جستوجوی دقیق
-
خوردنی
واژگان مترادف و متضاد
اطعمه، خوراکی، ماکول ≠ نوشیدنی
-
خوردنی
لغتنامه دهخدا
خوردنی . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (ص لیاقت ) هر چیز که شایسته و لایق خوردن و تناول کردن و آشامیدن باشد. (ناظم الاطباء). آنچه درخورد خوردن است . (یادداشت مؤلف ) : چرا از پی سنگ ناخوردنی کنی داوریهای ناکردنی . نظامی .- سبزی خوردنی ؛ سبزیهایی که مانند نان ...
-
خوردنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xordani = خوراکی
-
خوردنی
دیکشنری فارسی به عربی
صالح للاکل
-
واژههای مشابه
-
گل خوردنی
لغتنامه دهخدا
گل خوردنی . [ گ ِ ل ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین المأکول . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به طین مأکول و فهرست مخزن الادویه شود.
-
edible container
ظرف خوردنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی ظرف مواد غذایی که قابل خوردن است
-
شیر خوردنی
لغتنامه دهخدا
شیر خوردنی . [ رِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شیری که برای خوردن تهیه شده . (ناظم الاطباء).
-
خوردنی پز
لغتنامه دهخدا
خوردنی پز. [ خوَرْ / خُرْ دَ پ َ ] (نف مرکب ) خوراک پز. طباخ . آشپز. که غذا پزد : بهر شهر که درآمدی برسته ٔ طباخان و خوردنی پزان طواف کرد. (سندبادنامه ص 206).
-
چیز خوردنی
دیکشنری فارسی به عربی
صالح للاکل
-
edible pack
بستهبندی خوردنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی پوشش در بستهبندی مواد غذایی که قابل خوردن است
-
خوردنی و نوشیدنی
فرهنگ گنجواژه
تغذیه.
-
جستوجو در متن
-
صالح للاکل
دیکشنری عربی به فارسی
خوردني , ماکول , چيز خوردني , خوراکي
-
edible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوراکی، خوردنی، ماکول، چیز خوردنی، خوش گوشت