کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوراک پز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خوراک دادن
لغتنامه دهخدا
خوراک دادن . [ خوَ / خ ُ دَ ] (مص مرکب ) غذا دادن . طعام دادن . (یادداشت بخط مؤلف ). || ماده ٔ اولیه تهیه کردن ، چنانکه : بماشین حساب خوراک داد، یعنی اعداد و رقم هایی بماشین های حساب داد تا ماشین جواب ترکیبات آنها را بدهد.
-
خوش خوراک
لغتنامه دهخدا
خوش خوراک . [ خوَش ْ / خُش ْ خوَ / خ ُ ] (ص مرکب ) لذیذ. بامزه . خوشمزه . خوش طعم . خوشخور. || آنکه غذاهای نکو خورد. آنکه غذاهای لذیذ خورد. (از ناظم الاطباء): خِرخِر؛ مرد خوش خوراک خوش پوشاک . (از منتهی الارب ). || کنایه از مردم خوشگذران راحت طلب . (...
-
خوش خوراک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošxorāk ۱. ویژگی کسی که خوب غذا میخورد یا غذاهای خوب میخورد.۲. ویژگی خوراک لذیذ و خوشمزه.
-
هم خوراک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamxorāk دو یا چند تن که با هم غذا بخورند.
-
خوراک اسفناج
دیکشنری فارسی به عربی
سبانخ
-
گنجه خوراک
دیکشنری فارسی به عربی
مخزن
-
خوراک دستور
دیکشنری فارسی به عربی
وصفة
-
خوراک مختصر
دیکشنری فارسی به عربی
وجبة خفيفة
-
خوراک سرپایی
دیکشنری فارسی به عربی
وجبة خفيفة
-
خوراک دادن
دیکشنری فارسی به عربی
انتعاش , طعم
-
خوراک دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
طاعم
-
خوراک شناس
دیکشنری فارسی به عربی
خبير الاطعمة
-
خبره خوراک
دیکشنری فارسی به عربی
خبير الاطعمة
-
خوراک لذیذ
دیکشنری فارسی به عربی
طيبة
-
فهرست خوراک
دیکشنری فارسی به عربی
قائمة