کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خود او درحال تاکید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خود کردن
لغتنامه دهخدا
خود کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار خود بدون مشورت دیگری کردن . عملی که خود شخص انجام دهد : خود کردن و جرم دوستان دیدن رسمی است که در جهان تو آوردی .سعدی (طیبات ).
-
خود کردن
لغتنامه دهخدا
خود کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلاه خود بر سر گذاردن . کنایه از مسلح شدن است .
-
خود گرفتن
لغتنامه دهخدا
خود گرفتن . [ خوَدْ / خُدْ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) اظهار کبر نمودن . بخود بالیدن . تکبر کردن .
-
خود یافتن
لغتنامه دهخدا
خود یافتن . [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] (مص مرکب ) بدون اعانت دیگری چیزی را بدست آوردن .
-
خودی خود
لغتنامه دهخدا
خودی خود. [ خوَ / خ ُی ِ خوَدْ / خُدْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنفسه .
-
خود رو
دیکشنری فارسی به عربی
برية
-
خود جاکنی
دیکشنری فارسی به عربی
تلميح
-
خود خوشنودی
دیکشنری فارسی به عربی
رضا
-
خود داری
دیکشنری فارسی به عربی
رفض
-
خود نمایی
دیکشنری فارسی به عربی
شعلة ضويية
-
خود خوشنود
دیکشنری فارسی به عربی
راضي
-
خود مختار
دیکشنری فارسی به عربی
مستقل
-
خود بینی
دیکشنری فارسی به عربی
غرورية , وقاحة
-
خود سر
دیکشنری فارسی به عربی
عنيد
-
خود سرانه
دیکشنری فارسی به عربی
عنيد