کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودکامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خودکامه
/xodkāme/
معنی
= خودرٲی
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خودرای، خودسر، خویشتنکام، لجوج، مستبد، مطلقالعنان، یکدنده ≠ دموکرات، دموکراتمنش، مردمسالار
دیکشنری
absolute, authoritarian, arbitrary, autocrat, autocratic, despot, despotic, dictator, dictatorial, totalitarian, tyrannical, tyrannous, tyrant, willful
-
جستوجوی دقیق
-
خودکامه
واژگان مترادف و متضاد
خودرای، خودسر، خویشتنکام، لجوج، مستبد، مطلقالعنان، یکدنده ≠ دموکرات، دموکراتمنش، مردمسالار
-
خودکامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (ص مر.) 1 - خودسر. 2 - شهربان ، مرزبان .
-
خودکامه
لغتنامه دهخدا
خودکامه . [ خوَدْ / خُدْ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) خودسر. خودمراد. لجوج . مستبد. آنکه هرچه کند بمیل خود کند. کنایه از جبار و طاغی و ظالم : بهر جا که بد شاه خودکامه ای بفرمود چون خنجری نامه ای . فردوسی .بهر پادشاهی و خودکامه ای نبشتند بر پهلوی نامه ای . ف...
-
خودکامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xodkāme = خودرٲی
-
خودکامه
دیکشنری فارسی به عربی
دکتاتور
-
واژههای مشابه
-
despot
خودکامه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که بهصورت مطلق و با اِعمال زور حکومت میکند
-
despotic
خودکامه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] دارای ویژگی خودکامگی
-
رژیم خودکامه
دیکشنری فارسی به عربی
الحکم الجائر
-
جستوجو در متن
-
دیکتاتور
فرهنگ واژههای سره
خودکامه
-
مستبد
فرهنگ واژههای سره
خودکامه
-
autocratship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودکامه
-
autocratoric
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودکامه
-
unaristocratic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودکامه