کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودسوزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خودسوزی
/xodsuzi/
معنی
خودکشی با آتش.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: خودسوزی کرد
بن حال: خودسوزی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودسوزی
لغتنامه دهخدا
خودسوزی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) اشتعال خودبخود. بدون ماده ٔ اشتعال مشتعل بودن . (یادداشت مؤلف ).
-
خودسوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodsuzi خودکشی با آتش.
-
واژههای مشابه
-
خودسوزی کردن
واژگان مترادف و متضاد
خود را به آتش کشیدن، خویشتنسوزی کردن، خود را آتش زدن
-
جستوجو در متن
-
selfcide
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودسوزی
-
self-sowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودسوزی
-
خودکشی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتحار کردن، خود را کشتن، خودسوزی کردن ≠ قتل نفس کردن ۲. نسلکشی کردن
-
خویشتن سوزی
لغتنامه دهخدا
خویشتن سوزی . [ خوی / خی ت َ ] (حامص مرکب ) خودسوزی : چند چون شمع مجلس افروزی جلوه سازی و خویشتن سوزی .نظامی .