کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خودساز
/xodsāz/
معنی
آنکه صورت یا سیرت خود را آراسته است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودساز
لغتنامه دهخدا
خودساز. (نف مرکب ) کسی که کلاه خود و مغفر سازد. (ناظم الاطباء).
-
خودساز
لغتنامه دهخدا
خودساز. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) آنکه به تهذیب نفس خود کوشد. (یادداشت مؤلف ). ج ، خودسازان : هلاک سیل فنایند خانه پردازان به آب و گل نکنند التفات خودسازان .صائب (از آنندراج ).
-
خودساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xodsāz آنکه صورت یا سیرت خود را آراسته است.
-
جستوجو در متن
-
خودنما
واژگان مترادف و متضاد
خودآرا، خودساز، خودستا، متظاهر
-
fop
دیکشنری انگلیسی به فارسی
FOP، ادم خودساز و جلف، کج کلاه، ابله
-
jackanapes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکنان، میمون، بوزینه، جلف، ادم خودساز
-
fops
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوکس، ادم خودساز و جلف، کج کلاه، ابله
-
بفنج
لغتنامه دهخدا
بفنج . [ ب َ ن َ ] (اِ) نوعی از مار است و ماری را نیز گویند که گزند او بمردم نرسد. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). ماری که در باغها باشد و گزند نرساند. (سروری ) : دعا و مدح او را ورد خودسازکه افعی تو باشد کم ز بفنج .شمس فخری (از سر...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (نف مرخم ) سازنده ٔ چیزی . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و این در اصل وضع صیغه ٔ امر است که گاهی بمعنی فاعل مستعمل میشود. (آنندراج ). به حذف «نده » یا«ان » با الفاظ دیگر منضم شود و اسم فاعل مرکب سازد. در ترکیب با اسماء ذات بمعنی درست کننده و ...