کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودروِ همهجارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خودرو
واژگان مترادف و متضاد
اتومبیل، کامیون، ماشین، موتور
-
خودرو
واژگان مترادف و متضاد
۱. هرز، نکاشته ۲. پرورشنیافته، نافرهیخته، تربیت نشده، تربیتنیافته ۳. علف هرز، گیاه وحشی، هرزهگیاه ۴. هرزه ۵. تعلیم نیافته، نامودب
-
خودرو
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ ) 1 - (اِ.) اتومبیل . 2 - (ص فا.) آنچه که به خودی خود راه بیفتد.
-
خودرو
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ) (ص فا.) 1 - گیاهی که به خودی خود روییده شود. 2 - کسی که تعلیم و تربیتی ندیده .
-
خودرو
لغتنامه دهخدا
خودرو. [ خوَدْ / خُدْ ] (نف مرکب ) که نکِشته و ننشانده اند. که تخم آن نکشته اند. که بی افشاندن تخم یا غرس نهال روید. نبات وحشی . دیمی . که بی کشتن روید. (یادداشت بخط مؤلف ). خودرسته و بخودی خود سبزشده ناکاشته . (ناظم الاطباء). خودروی : نه این زمان د...
-
خودرو
لغتنامه دهخدا
خودرو. [ خوَدْ / خُدْ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنچه آدمی یا ستور آنرا نبرد. آنچه بخویشتن رود. آنچه بی اسب رود مثل اتومبیل و غیره . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خودرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xodro[w] هر نوع وسیلۀ نقلیهای که با موتور حرکت میکند، بهویژه اتومبیل.
-
خودرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خودروی› xodru ۱. (زیستشناسی) ویژگی گیاهی که تخم آن را نکاشته باشند و به خودی خود روییده باشد؛ خودرسته.۲. [مجاز] ویژگی کسی که بدون تعلیم و تربیت رشد کرده باشد.
-
خودرو
دیکشنری فارسی به عربی
آلي , سيارة
-
گیاه خودرو
لغتنامه دهخدا
گیاه خودرو. [ هَِ خوَدْ / خُدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی که بدون کشت و زرع خود روید، چون گیاهی کوهی و صحرایی .
-
bonnet badge, hood badge
نشان خودرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نشان یا نام خودروساز که بر روی درِ موتور نصب میشود
-
cinemobile
فیلمخودرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] خودرو یا کاروانی از خودروهای بزرگ مجهز به ابزارهای ضروری تولید و پستولید و امکانات تدارکاتی مخصوص فیلمبرداری خارج از استودیو
-
خودرو کروکی
فرهنگ واژههای سره
خودرو روباز
-
car sharing
اشتراک خودرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← سامانۀ اشتراک خودرو
-
greenhouse, glasshouse
بالاتنۀ خودرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نیمتنۀ بالایی اتاق خودرو شامل بخش شیشهخور و سقف خودرو