کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خودداری
/xoddāri/
معنی
۱. شکیبایی؛ بردباری؛ خویشتنداری.
۲. نگه داشتن خود از ارتکاب کارهای ناپسند؛ امتناع؛ سرپیچی.
۳. سرپیچی کردن از اجرای امری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابا، اجتناب، استنکاف، امتناع، امساک، پرهیز، تحاشی، جلوگیری، دریغ، سرپیچی، بردباری، خویشتنداری، شکیبایی، کف، مضایقه، ممانعت، نکول
فعل
بن گذشته: خودداری کرد
بن حال: خودداری کن
دیکشنری
composure, discipline, failure, forbearance, patience, refusal, repression, reserves, restraint, self-discipline, self-possession, self-restraint
-
جستوجوی دقیق
-
خودداری
واژگان مترادف و متضاد
ابا، اجتناب، استنکاف، امتناع، امساک، پرهیز، تحاشی، جلوگیری، دریغ، سرپیچی، بردباری، خویشتنداری، شکیبایی، کف، مضایقه، ممانعت، نکول
-
خودداری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - بردباری . 2 - امتناع ، سرپیچی .
-
خودداری
لغتنامه دهخدا
خودداری . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) کف ّ نفس . خویشتن داری . || تحفظ. احتراس . (یادداشت بخط مؤلف ). || صبر. شکیبائی . بردباری . تحمل . (ناظم الاطباء). || پرهیز. احتماء. (یادداشت بخط مؤلف ).- خودداری از طعام ؛ پرهیز از غذا. پرهیز از طعام . امسا...
-
خودداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] xoddāri ۱. شکیبایی؛ بردباری؛ خویشتنداری.۲. نگه داشتن خود از ارتکاب کارهای ناپسند؛ امتناع؛ سرپیچی.۳. سرپیچی کردن از اجرای امری.
-
خودداری
دیکشنری فارسی به عربی
امتناع , امساک , هدوء
-
واژههای مشابه
-
خودداری کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. امتناع کردن، امتناع ورزیدن، استنکاف ورزیدن، تحاشی کردن ۲. تمرد کردن، سرپیچی کردن ۳. مضایقه کردن ۴. ممانعت کردن، جلوگیری کردن ۵. خویشتنداری کردن، بردباری کردن، شکیبایی کردن
-
خودداری داشتن
لغتنامه دهخدا
خودداری داشتن . [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] (مص مرکب ) موافق نبودن . حفظ کردن . مصون نگاه داشتن خود.
-
خودداری کردن
لغتنامه دهخدا
خودداری کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کف ّ نفس کردن . || تحفظ. احتراس . حفظ کردن . || امساک کردن . || احتماء. || تعفف . ورع ورزیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خودداری کردن از ؛ شکیبیدن از. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خودداری نمودن
لغتنامه دهخدا
خودداری نمودن . [ خوَدْ / خُدْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خودداری کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خودداری کردن شود.
-
خودداری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احتو
-
خودداری کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أحْجَمَ
-
خودداری کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
امتنع عنه
-
خودداری از دادن رای
دیکشنری فارسی به عربی
امتناع
-
خودداری کردن (از)
دیکشنری فارسی به عربی
امتنع