کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودخروه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودخروه
لغتنامه دهخدا
خودخروه . [ خو خوَدْ / خُدْ ] (اِ مرکب ) خودخروس . تاج خروس . خودخروچ ، گوشت پاره ٔ سرخی که بر سر خروس است . (برهان قاطع). || گل بستان افروز. (برهان قاطع) (صحاح الفرس ) : ای خواجه چرا جدا شدستی ز گروه چونان که ز خیل و تره ها خودخروه .ابوعلی چاچی .
-
جستوجو در متن
-
خودخروچ
لغتنامه دهخدا
خودخروچ . [ خو خ ُ ] (اِ مرکب ) خودخروس . خودخروه . تاج خروس . گوشت پاره ٔ سرخ سر خروس . (برهان قاطع).