کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودتراش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خودتراش
/xodtarāš/
معنی
۱. آلتی کوچک با تیغ تیز برای تراشیدن ریش و موهای بدن.
۲. مدادتراش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودتراش
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (ص فا.) اسبابی که با آن ریش و سبیل را می تراشند، ماشین اصلاح .
-
خودتراش
لغتنامه دهخدا
خودتراش . [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] (نف مرکب ) که خود تراشد. || (اِ مرکب ) تیغ که تیغه ٔ آن بدسته پیوسته نیست و در هر بار تراشیدن تیغه را عوض توان کرد. (یادداشت بخط مؤلف ).- تیغ خودتراش ؛ تیغی که بدسته پیوسته نیست و در هر بار تراشیدن تیغه را عوض توان کر...
-
خودتراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xodtarāš ۱. آلتی کوچک با تیغ تیز برای تراشیدن ریش و موهای بدن.۲. مدادتراش.
-
جستوجو در متن
-
ژیلت
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ فر. ] (اِ.) نام تجارتی خودتراش .
-
خودتراشی
لغتنامه دهخدا
خودتراشی . [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل خودتراش .
-
تراش
لغتنامه دهخدا
تراش . [ ت َ ] (اِمص ، اِ) طمع و توقع. (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ). کنایه از طمع باشد. (انجمن آرا) : همه یار تو از بهر تراشندپی لقمه هوادار تو باشند. ناصرخسرو.در تراش اهل طمع خوش دل خراش افتاده اندمیکن...