کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودبخودی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودبخودی
لغتنامه دهخدا
خودبخودی . [ خوَدْ / خُدْ ب ِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت خودبخود : بلبل کردش سجود گفت که نعم الصباح خودبخودی بازداد صبحک اﷲ جواب .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
autohemolysis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودبخودی
-
spontaneous polarization
فرهنگ لغات علمی
قطبیدگی خودبخودی
-
spontaneous parametric down conversion
فرهنگ لغات علمی
پایین-تبدیل پارامتری خودبخودی
-
spontaneities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودپنداره، خودبخودی، ناگهانی، بی سابقگی
-
spontaneity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودپندگی، خودبخودی، ناگهانی، بی سابقگی
-
خودرویی
لغتنامه دهخدا
خودرویی . [خوَدْ / خُدْ ] (حامص ) بالیدگی خودبخودی . روئیدگی بدون کشتن . کنایه از بی اصلی و بی خاندانی : مکن در این چمنم سرزنش بخودرویی چنانکه پرورشم می دهند می رویم .حافظ.
-
صبحک ا
لغتنامه دهخدا
صبحک ا. [ ص َب ْ ب َ ح َ کَل ْ لاه ](ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) مخفف صبحک اﷲ بالخیر است و آن تحیت بامداد است یعنی روز به تو خوش : بلبل کردش سجود گفت که نعم الصباح خودبخودی بازداد صبحک اﷲ جواب . خاقانی .صبحک اﷲ صباح ای دبیرچون قلم از دست شدم ، دست گیر. ...
-
انضباط اجتماعی
واژهنامه آزاد
نظم دراجتماع یعنی درمردم. نظم اجتماعی مبین توقع های اساسی زندگی اجتماعی است. هر جامعه با هرنوع اعتقادها، سنت ها، گرایش های سیاسی و با هر سیستم حکومتی نیازمند داشتن نظم و ترتیب خاص برای اداره خود است. حتی جوامع اولیه انسان ها دارای نظم اجتماعی بوده اس...
-
خودروی
لغتنامه دهخدا
خودروی . [ خوَدْ / خُدْ ](نف مرکب ) آنچه نکشته و ننشانده اند. آن نباتی که تخم آن نکشته اند. (یادداشت مؤلف ). خودرو : نرگس سیراب یابی اندر او وقت تموزلاله ٔ خودروی بینی اندر او گاه خزان . فرخی .در کف لاله ٔ خودروی نهد سرخ قدح راغ همچون پر طوطی شود از...
-
تداعی معانی
لغتنامه دهخدا
تداعی معانی . [ ت َ ی ِ م َ ] (ترکیب اضافی ،اِمص مرکب ) یکی از اعمال نفس ، که بدان تصور یک معنی ، معنی دیگر را به خاطر آرد. آقای دکتر سیاسی آرند: ... این طور برمی آید که بعضی نفسانیات با روابطی مخصوص چنان پیوستگی بهم پیدا میکند که هرگاه یکی از آنها د...