کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودآرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خودآرایی
/xod[']ārāy(')i/
معنی
خود را آراستن و زینت دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آرایش، بزک، ظاهرسازی، خودسازی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودآرایی
واژگان مترادف و متضاد
آرایش، بزک، ظاهرسازی، خودسازی
-
خودآرایی
لغتنامه دهخدا
خودآرایی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) آرایش خود. تحلیه ٔ خود. زیورآرایی خود. تزیّن . بَزَک . (یادداشت بخط مؤلف ). || کبر. غرور. نخوت . نمایش خود.
-
خودآرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xod[']ārāy(')i خود را آراستن و زینت دادن.
-
جستوجو در متن
-
self-assembly
فرهنگ لغات علمی
خودآرایی
-
تصنع
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساختگی، ظاهرسازی ۲. ظاهرسازی کردن ۳. خودآرایی ۴. خودآرایی کردن
-
تبرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabarroj خود را آراستن؛ خودآرایی.
-
ظاهرسازی
واژگان مترادف و متضاد
تصنع، تظاهر، خودآرایی، خودنمایی
-
selfassembly at air-water interface
فرهنگ لغات علمی
خودآرایی در مرز آب و هوا
-
مُتَکَلِّفِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان که با تصنع و خودآرايي خود را داراي چيزي که آن را ندارد نشان مي دهند
-
جلفی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیوقری، سبکسری ۲. خودآرایی ≠ متانت
-
بوش
فرهنگ فارسی معین
( اِ.)1 - کرّ و فر. 2 - خودنمایی ، خودآرایی .
-
تشوف
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) خودآرایی ، خودنمایی .
-
تصنع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasanno' ۱. خودآرایی کردن.۲. خود را بهحالتی متکلفانه وانمود کردن؛ ظاهرسازی کردن.
-
ژیگولو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: gigolo] žigulu مرد جوانی که به منظور جلب توجه دیگران خودآرایی میکند.