کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواهرخواندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواهرخواندگی
لغتنامه دهخدا
خواهرخواندگی . [ خوا / خا هََ خوا / خا دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل خواهر خواندن . عهد خواهری . || طَبَق . عمل مساحقه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
خواندگی
لغتنامه دهخدا
خواندگی . [ خوا / خا دَ / دِ ] (حامص ) قرائت . (ناظم الاطباء). || دعوت . طلب . || قبول کردن کودکی را بجای فرزند. (ناظم الاطباء). کسی را که نسبت و خویشی ندارد خویش گرفتن ، چون : برادرخواندگی ، پسرخواندگی ، خواهرخواندگی ، دخترخواندگی ، مادرخواندگی .
-
طبق
لغتنامه دهخدا
طبق . [ طَ ب َ ] (اِخ ) معرب است . اصلش تبوک ،و فارسی است . رکابی و خوان . (ناظم الاطباء). || ظرفی که میخورند بر آن . (منتهی الارب ). ج ، اطباق . ظرف معروف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بشقاب . ظرف پَخ که بر آن طعام خورند. پیشیاره . (طبق ؛ سفر اعداد 7...