کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواهانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواهانی
لغتنامه دهخدا
خواهانی .[ خوا / خا ] (حامص مرکب ) آرزو. مراد. میل . خواهش . رغبت . (ناظم الاطباء). عشق در تداول عامیانه . (یادداشت بخط مؤلف ). || خواست . اراده . || شهوت . || طلب . (یادداشت بخط مؤلف ).- خواهانی تن ؛ شهوت طلبی . (منتهی الارب ).- خواهانی نمودن ؛ ...
-
جستوجو در متن
-
هواس
لغتنامه دهخدا
هواس . [ هََ ] (ع اِمص ) خواهانی گشن . (منتهی الارب ).
-
متشهی
لغتنامه دهخدا
متشهی . [ م ُ ت َ ش َهَْ هی ] (ع ص ) خواهانی چیزی کننده . (آنندراج ). آرزومند و مشتاق و کسی که خواهان چیزی باشد پس از خواهانی و دارای شهوتی باشد پس از شهوت . (ناظم الاطباء).
-
تشهی
لغتنامه دهخدا
تشهی . [ ت َ ش َهَْ هی ] (ع مص ) آرزو کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خواهانی چیزی کردن وآرزومند وی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرزو کردن و آرزومند چیزی شدن . (آنندراج ). || خواهانی کردن بعد خواهانی . (منتهی الارب ) (...
-
هوس کیش
لغتنامه دهخدا
هوس کیش . [ هََ وَ ] (ص مرکب ) که تبعیت از خواست دل و خواهانی گذرا دارد.
-
وبلة
لغتنامه دهخدا
وبلة. [ وَ ل َ ] (ع اِمص ) خواهانی نر. (منتهی الارب ). گویند: بالشاة وبلة؛ ای شهوة الفحل . (منتهی الارب ).
-
هقعة
لغتنامه دهخدا
هقعة. [ هََ ق ِ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده ای که خود را پیش گشن اندازد از غایت آز و خواهانی . (از منتهی الارب ).
-
ارتغاب
لغتنامه دهخدا
ارتغاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خواهانی چیزی کردن . (منتهی الارب ). چشم داشتن . رغبت . (زوزنی ) (مجمل اللغه ). رغبت و ارادت کردن . (آنندراج ).
-
تسنیخ
لغتنامه دهخدا
تسنیخ . [ ت َ ] (ع مص ) جستن چیزی را و خواهانی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خواستن چیزی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
-
دانش دوستی
لغتنامه دهخدا
دانش دوستی . [ ن ِ ](حامص مرکب ) عمل دانش دوست . حب ّ علم . خواهانی علم .
-
رغب
لغتنامه دهخدا
رغب . [ رَ ] (ع مص ) خواهانی نمودن چیزی را:رغب فیه . (از منتهی الارب ). خواهانی کردن در چیزی . (دهار). اراده کردن و خواهانی نمودن در چیزی . (از ناظم الاطباء). رغبت کردن در چیزی . (مصادر زوزنی ). رُغب .رَغبَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مص...
-
نجاءة
لغتنامه دهخدا
نجاءة. [ ن َ ءَ ] (ع اِ) خواهانی . آزمندی . (آنندراج ). شهوة و شدت نظر سائل به طعام . (از المنجد) (از اقرب الموارد): نجاءة السائل ؛ خواهانی و آزمندی سائل ، منه الحدیث : ردوا نجاءة السائل باللقمة؛ أی ردوا شدة نظره الی طعامکم . (منتهی الارب ) (ناظم ال...
-
هکاع
لغتنامه دهخدا
هکاع . [ هَُ ] (ع اِ) سرفه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خواب که بعدِ ماندگی آید، و خواهانی جماع از اینجاست . (منتهی الارب ). خواب پس از تعب . (اقرب الموارد).
-
هوس شدن
لغتنامه دهخدا
هوس شدن . [ هََ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به هوس آمدن . آرزو و خواهانی یافتن : طبع تو را تا هوس نحو شدصورت علم از دل ما محو شد.سعدی .