کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوانندگی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوانندگی کردن
لغتنامه دهخدا
خوانندگی کردن . [ خوا / خا ن َن ْ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغنی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
چاْوُشْ
لهجه و گویش گنابادی
chawosh در گویش گنابادی یعنی آواز ، آوازخوانی ، خواندن ، خوانندگی کردن
-
چاوش
واژهنامه آزاد
چاْوُشْ (chawosh) در گویش گنابادی یعنی آواز ، آوازخوانی ، خواندن ، خوانندگی کردن
-
زمرونتن
لغتنامه دهخدا
زمرونتن . [ زَ ن ِ ت َ ] (مص ) به لغت زند و پازند بمعنی سراییدن و خوانندگی کردن باشد و زمرونمی یعنی بسرایم و خوانندگی کنیم و زمرونید یعنی بسرائید و خوانندگی کنید. (از برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ). به لغت زند سراییدن و تغنی کردن و خوانندگی نمودن ...
-
سرخوانی
لغتنامه دهخدا
سرخوانی . [ س َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) پیش خوانی . (برهان ) (آنندراج ). || خوانندگی و گویندگی . || سرنوشت خواندن . || طنز و مسخرگی کردن . (برهان ) (آنندراج ).
-
حجاء
لغتنامه دهخدا
حجاء. [ ح َج ْءْ ] (ع مص ). بخیلی کردن به . || مولَع شدن به . || شاد گردیدن به . || چنگ در زدن به . || لازم گرفتن چیزی را. || بازداشتن از. (منتهی الارب ). || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند. زمزمه . (قطرالمحیط).
-
فروداشت
لغتنامه دهخدا
فروداشت . [ ف ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) فروگذاشت که به آخر رسانیدن و ختم کردن خوانندگی باشد. (برهان ). (اصطلاح موسیقی ) در اصطلاح موسیقی مقابل برداشت . (یادداشت بخط مؤلف ) : چون نوای طرب اینجا به فروداشت رسیدهرچه خواهی که بود آن تو، آن آن تو ...
-
تغنی
لغتنامه دهخدا
تغنی . [ ت َ غ َن ْ نی ] (ع مص ) سراییدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). سراییدن و سرود گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سراییدن و خوانندگی کردن به آواز. (ازاقرب الموارد). || با زن عشقبازی کردن . || ستودن یا نکوهی...
-
فروداشتن
لغتنامه دهخدا
فروداشتن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) خم کردن . فروآوردن : چون دو جهان دیده بر او داشتندسر ز پی سجده فروداشتند. نظامی . || رها کردن .- دست فروداشتن ؛ دست کشیدن . چیزی را از دست رها کردن : فروداشت دست از کمربند اوی شگفتی فروماند از بند اوی . فردوسی . || ...
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ رَ ] (ع مص ) بلند کردن طائر آواز را، و طرب انگیز نمودن و در حلق بگردانیدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). آواز گردانیدن به نغمات سرود و خوانندگی . (برهان قاطع). تغرید. || (اِ) نوعی از سماروغ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نوعی از رستنی که کم...
-
نشید
لغتنامه دهخدا
نشید. [ ن َ / ن ِ ] (ع اِ) آواز. (یادداشت مؤلف ) : نوای قمری و طوطی که بارودست می بر سرنشید بلبل و صلصل ،قفانبک و من ذکری . منوچهری .تو کم از مرغی مباش اندر نشیدبین ایدی خلف عصفوری بدید؟ مولوی . || شعر. (دهار) (مهذب الاسماء). شعر. سرود. (برهان قاطع)...
-
دنه
لغتنامه دهخدا
دنه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ) صدا و ندا و زمزمه را گویند که از غایت خوشی و نشاط خاطر از آدمی سر زند. (از برهان ) (انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || خوشحالی . شادی . خرام و رفتار به نشاط. اسم از دنیدن . فیریدگی . غایت نشاط...
-
زمزمه
لغتنامه دهخدا
زمزمه . [ زَ زَ م َ ] (ع اِ) بمعنی زمزم است که به آهستگی چیزی خواندن . (برهان ). ترنمی باشد که به آهستگی کنند. (فرهنگ جهانگیری ). خوانندگی و ترنم به آهستگی . (ناظم الاطباء). بمعنی نغمه و سرود مجاز است و بلفظپست کردن و آسودن و سر کردن و زدن و گشادن مس...
-
هورامان
واژهنامه آزاد
وجه تسمیۀ اورامان یاهورامان (هه ورامان): در خصوص کلمه «اورامان یا هورامان» از نظر لغت و ریشه یابی کلمات و سیر تاریخی و باستانی آن، نظریه های متفاوتی به دست آمده است که به برخی از آن ها در زیر اشاره می کنیم: 1-با توجه به بلندی و مرتفع بودن این سرزمین...