کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواننده کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواننده کردن
لغتنامه دهخدا
خواننده کردن . [ خوا / خا ن َن ْ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقراء. (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
recitalist
خوانندۀ رسیتال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] تکخوان یا تکنوازی که در اجرای رسیتال تبحر دارد متـ . نوازندۀ رسیتال
-
singer-songwriter
خواننده-ترانهپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] کسی که ترانههای ساخت خود را اجرا میکند
-
virtuoso (it.) 2/ virtuosa (it.) 2
خوانندۀ چیرهدست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] خوانندهای با مهارت فنی فوقالعاده
-
جستوجو در متن
-
chirrs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خواننده ها، صدای زنجره، جیر جیر، صدای ملخ کردن
-
خالطور
واژهنامه آزاد
واژه روسی به معنی مجلس گرم کن. || (موسیقی) خوانندۀ رپ فارسی که با آوازهای پست و بی ارزش فقط قصد شاد کردن شنونده را دارد.
-
لفاظی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .) مربوط به لفظ . 2 - (اِ.) عمل بازی کردن با واژه ها، آوردن واژه های آهنگین یا دشوار برای فریفتن شنونده یا خواننده .
-
تخییل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxyil ۱. (ادبی) در بدیع، ابداع کردن وجوه خیالی برای ستایش یا نکوهش چیزی بهطوریکه در شنونده و خواننده تٲثیر کند و اثری از حزن یا نشاط یا بیموامید پدید بیاورد؛ ایهام.۲. [قدیمی] به خیال افکندن.۳. [قدیمی] به کسی تهمت زدن.
-
دعا خواندن
لغتنامه دهخدا
دعا خواندن . [ دُ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) خواندن دعا.ثنا گفتن . دعای خوب کردن در حق کسی : تبریک ؛ دعا بر له خواندن . (تاج المصادر بیهقی ). || به درگاه خدا تضرع کردن . ثنا گفتن خداوند را : مشایخ همه شب دعا خوانده اندسحرگاه سجاده افشانده اند. سعدی .بخ...
-
نوازان
لغتنامه دهخدا
نوازان . [ ن َ ] (نف ، ق ) نوازش کنان . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دلجوئی کنان . (ناظم الاطباء). در حال نواخت و نوازش کردن . || ساززنان . آوازخوانان . سرودگویان . (ناظم الاطباء). در حال نواختن ساز و آلات طرب : نوازان نوازنده در چنگ چنگ ز...
-
واگردان
لغتنامه دهخدا
واگردان . [ گ َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پوشاک عوضی . ملبوسی که بجای آنچه در تن دارند پوشند. (ناظم الاطباء). کن و واکن . جامه ای به ذخیره که جامه ٔ پوشیده را بدل باشد. جامه ای جز آن که بر تن دارند که چون این شوخ گیردآن دیگری را پوشند. جامه ٔ نهاده بر...
-
تعارف
لغتنامه دهخدا
تعارف . [ ت َ رُ ] (ع مص ) یکدیگر را شناختن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). همدیگر را شناختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). شناختن دو نفر یکدیگر را. (فرهنگ نظام ). || در تداول امروزی ، خوش آم...
-
خوانا
لغتنامه دهخدا
خوانا. [ خوا / خا ] (نف ) آنکه تواند خواند. خواننده . باسواد. (یادداشت بخط مؤلف ).- ناخوانا ؛ بی سواد. (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر بودی کمال اندر نویسایی و خوانایی چرا آن قبله ٔ کل نانویسا بود وناخوانا؟ ؟ || (ص لیاقت ) در تداول این کلمه را مرادف خوان...