کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خوانده
/xānde/
معنی
۱. قرائتشده.
۲. (اسم، صفت) [مقابلِ خواهان] (حقوق) طرف دعوی؛ مدعیعلیه.
۳. [قدیمی] دعوتشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. قرائتشده ≠ نوشته، مکتوب
۲. مدعیعلیه ≠ خواهان
۳. مدعو ≠ ناخوانده
دیکشنری
defendant, foster, read, y-clept, yclept
-
جستوجوی دقیق
-
خوانده
واژگان مترادف و متضاد
۱. قرائتشده ≠ نوشته، مکتوب ۲. مدعیعلیه ≠ خواهان ۳. مدعو ≠ ناخوانده
-
خوانده
فرهنگ فارسی معین
(خا دِ) (ص مف .) 1 - قرائت شده . 2 - دعوت شده . 3 - احضار شده ، فراخوانده .
-
خوانده
لغتنامه دهخدا
خوانده . [ خوا / خا دَ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان نائین در بیست ودوهزارگزی نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
خوانده
لغتنامه دهخدا
خوانده . [ خوا/ خا دَ / دِ ] (ن مف ) پذیرفته شده ، چنانکه در خواهرخوانده و برادرخوانده می آید. || اسم مفعول از خواندن . رجوع به معانی خواندن شود. || مدعی علیه در اصطلاح دادگستری . (از لغات فرهنگستان ).
-
خوانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xānde ۱. قرائتشده.۲. (اسم، صفت) [مقابلِ خواهان] (حقوق) طرف دعوی؛ مدعیعلیه.۳. [قدیمی] دعوتشده.
-
واژههای مشابه
-
برادر خوانده
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا دِ) (اِمر.) مردی که او را به اخوت برگزیده باشند.
-
بزرگ خوانده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ)(ص .) نامبردار، مشهور.
-
درس خوانده
فرهنگ فارسی معین
(دَ. خا دِ) (ص مف .) تحصیل کرده ، باسواد، با شعور و فهمیده .
-
فرزند خوانده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا دِ) [ په ] (اِمر.) پسر یا دختری که انسان او را به فرزندی خود قبول می کند.
-
فسون خوانده
لغتنامه دهخدا
فسون خوانده . [ ف ُ خوا / خادَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه افسون را آموخته و درس افسونگری خوانده . به کنایت مجرب . آزموده : گفت ناردبها بهانه مگیربه افسون خوانده ای فسانه مگیر.نظامی .
-
خاله خوانده
لغتنامه دهخدا
خاله خوانده . [ ل َ / ل ِ خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زنی را بعنوان خاله نامیده که با مادر خود قرابت خواهری ندارد. مجازاً زنی را گویند که با همه طرح دوستی ریزد.
-
فرزند خوانده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) farzandxānde کسی که از سوی شخصی به جز پدر و مادر حقیقی خود به فرزندی پذیرفته شده است.
-
پژوهش خوانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) (حقوق) pažuhešxānde کسی که از او شکایت شده.
-
فرا خوانده
دیکشنری فارسی به عربی
مسمي