کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواندن نوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
optical reading, optical character reading, lecture optique (fr.)
خواندن نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] تشخیص دادههای چاپی مرسولات پُستی با استفاده از عملیات چشمی الکترونیکی
-
واژههای مشابه
-
عزیمه خواندن
لغتنامه دهخدا
عزیمه خواندن . [ ع َ م َ / م ِ خوا / خا دَ] (مص مرکب ) تعویذ خواندن . افسون خواندن . (ناظم الاطباء). رجوع به عزیمة و عزیمه و عزیمت و عزائم شود.
-
گل خواندن
لغتنامه دهخدا
گل خواندن . [ گ ُ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) به اصطلاح قماربازان ولایت همه نقد خود را در یک بار برداو نهادن چه وقتی که همه نقد خود را یک بار بر داومی نهند آن وقت لفظ گل به ضم کاف فارسی بر زبان میرانند، چنانچه قماربازان هند در چنین حالتی لفظ جهل به ضم ج...
-
گشاده خواندن
لغتنامه دهخدا
گشاده خواندن . [ گ ُ دَ / دِ خوا/ خا دَ ] (مص مرکب ) فصیح و خوانا خواندن . ترتیل .
-
گیت خواندن
لغتنامه دهخدا
گیت خواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) خواندن گیت . رجوع به گیت و گیت خوان و گیت خوانی شود.
-
کرکری خواندن
لغتنامه دهخدا
کرکری خواندن . [ ک ُ ک ُ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) جواب نامساعد به کسی دادن . (فرهنگ فارسی معین ). پاسخ سربالا دادن به کسی .
-
کور خواندن
لغتنامه دهخدا
کورخواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، غلط خواندن . بد فهمیدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نفرین خواندن
لغتنامه دهخدا
نفرین خواندن . [ ن َ / ن ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) نفرین کردن . لعن کردن . رجوع به نفرین کردن شود : همان مرغ با ماهیان اندر آب بخوانند نفرین بر افراسیاب . فردوسی .زهی صدری که خصمت را گیا نفرین همی خواندنگر تا آنکه جان دارد چه نفرین بر زبان راند.خاقا...
-
نوحه خواندن
لغتنامه دهخدا
نوحه خواندن . [ ن َ / نُو ح َ / ح ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) پامنبری گرفتن . ایستاده یا نشسته پای منبر مراثی و نوحه به آواز خواندن . نیز رجوع به نوحه خوان شود.
-
نماز خواندن
لغتنامه دهخدا
نماز خواندن . [ ن َخوا / خا دَ ] (نف مرکب ) نماز کردن . نماز گزاردن .
-
نقش خواندن
لغتنامه دهخدا
نقش خواندن . [ن َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) در قمار دست حریف را روکردن و از او بردن . || کنایه از پی بردن به وضع خود و آگاه بودن از خویشتن خویش : فانی آن شد که نقش خویش نخواندهرکه این نقش خواند باقی ماند.نظامی .- نقش غلط خواندن ؛ گمراه شدن . اشتباه ک...
-
زند خواندن
لغتنامه دهخدا
زند خواندن . [ زَ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) قرائت کتاب زند. رجوع به زند شود. || نغمه سرایی : هم رودزنان به زخمه راندن هم فاختگان به زند خواندن . نظامی .رجوع به زند و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
غافل خواندن
لغتنامه دهخدا
غافل خواندن .[ ف ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) غافل شمردن . تغفیل .
-
غلط خواندن
لغتنامه دهخدا
غلط خواندن . [ غ َ ل َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) نادرست خواندن : بی غلط راندن اجتهادی نیست بر غلط خواندن اعتمادی نیست ترسم این پرده چون براندازندبا غلطخواندگان غلط بازند. نظامی .چسان خورشید خوانم روی او راکه مصحف را غلط خواندن گناه است .کمال خجندی (از...