کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خواسته
/xāste/
معنی
۱. چیزی که مورد نیاز است؛ مطلوب.
۲. (اسم) (حقوق) مال مورد دعوی؛ مدعیٌبه.
۳. [قدیمی] اراده.
۴. (اسم) [قدیمی] مال؛ دارایی؛ ثروت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دعوی، قصد، مدعا
۲. مرام، مطلوب، هدف
۳. ثروت، دارایی، مال
دیکشنری
claim, demand, desideratum, desire, end, idea, ideal, intent, intention, petition, pleasure, purpose, requisition, studied, voice, want, will
-
جستوجوی دقیق
-
خواسته
واژگان مترادف و متضاد
۱. دعوی، قصد، مدعا ۲. مرام، مطلوب، هدف ۳. ثروت، دارایی، مال
-
خواسته
فرهنگ فارسی معین
(خا تِ) [ په . ] 1 - (ص مف .) طلب شده . 2 - اراده شده . 3 - (اِ.) مال ، ثروت . 4 - امر مورد دعوی .
-
خواسته
لغتنامه دهخدا
خواسته . [ خوا / خا ت َ / ت ِ ] (اِ) زر. مال . اسباب . جمعیت . سامان . ملک . املاک . آنچه دلخواه باشد. (برهان ). مال . عَرَض . ضیعت . مال جز محصولات ارضی . (یادداشت بخط مؤلف ) : دانش و خواسته ست نرگس و گل که بیک جای نشکفد با هم هرکه را دانش است خواس...
-
خواسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xāste ۱. چیزی که مورد نیاز است؛ مطلوب.۲. (اسم) (حقوق) مال مورد دعوی؛ مدعیٌبه.۳. [قدیمی] اراده.۴. (اسم) [قدیمی] مال؛ دارایی؛ ثروت.
-
خواسته
دیکشنری فارسی به عربی
امنية , حاجة , رغبة , طلب
-
واژههای مشابه
-
prescribed fire, prescribed burn, controlled burning, controlled fire
حریق خواسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] سوزاندن عمدی مواد سوختنی زمینهای بکر در حالت طبیعی یا تغییریافتۀ آنها در شرایط محیطی خاص
-
اندک خواسته
لغتنامه دهخدا
اندک خواسته . [ اَ دَخوا / خا ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) کم مال . آنکه دارایی اواندک است : توسمت ، شهری است کم نعمت و اندک خواسته . (حدود العالم ). دو شهر است بر کرانه ٔ بیابان نهاده ، جایی کم نعمت و اندک خواسته . (حدود العالم ).
-
بس خواسته
لغتنامه دهخدا
بس خواسته . [ ب َ خا ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مطلوب و معشوق باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به فرهنگ دساتیر ص 236 و بس جسته شود.
-
خواسته ٔ گرانمایه
لغتنامه دهخدا
خواسته ٔ گرانمایه . [ خوا / خا ت َ /ت ِ ی ِ گ ِ ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مالی که مورد رغبت است . مال نفیس . رغیبه . (یادداشت مؤلف ).
-
خواسته شدن
لغتنامه دهخدا
خواسته شدن . [ خوا / خا ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مورد رغبت قرار گرفتن . مورد طلب قرار گرفتن .
-
خواسته بخش
لغتنامه دهخدا
خواسته بخش . [ خوا /خا ت َ / ت ِ ب َ ] (نف مرکب ) خواسته ده . اهل کرم . اهل بخشش . بذال . بخشنده . مال بخش . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خواسته بخشی
لغتنامه دهخدا
خواسته بخشی . [ خوا / خا ت َ / ت ِ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل خواسته بخش . عمل خواسته ده . کرامت : از بیشمار خواسته بخشیدن تو نیست در فهم وهم خواسته بخشیت را شمار.سوزنی .
-
خواسته ده
لغتنامه دهخدا
خواسته ده . [ خوا / خا ت َ / ت ِ دِه ْ ] (نف مرکب ) خواسته دهنده . خواسته بخش . بخشنده : خواسته گرچه عزیز است و خطرمند بودبرِ آن خواسته ده خواسته را نیست خطر.فرخی .
-
خواسته کاه
لغتنامه دهخدا
خواسته کاه . [خوا / خا ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) که خواسته کم کند. خواسته کاهنده . کم کننده ٔ خواسته بسبب بخشش : تو همه سال همی بخشی زَاندازه فزون آفرین باد بدان دست و دل خواسته کاه .فرخی .