کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوارکرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوارکرده
لغتنامه دهخدا
خوارکرده . [ خوا / خا ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زبون کرده . ذلیل کرده . مقهورکرده . (یادداشت بخط مؤلف ) : چون دل لشکر ملک نگاه ندارددرگه ایوان چنانکه درگه میدان کار چو پیش آیدش بود که بمیدان خواری بیند ز خوارکرده ٔ ایوان . ابوحنیفه ٔ اسکافی .|| نرم...
-
جستوجو در متن
-
مهان
لغتنامه دهخدا
مهان . [ م ُ ] (ع ص ) (از «هَ ون ») خوارکرده شده . ذلیل کرده شده . (ناظم الاطباء). اهانت کرده شده . (غیاث اللغات ). خوار. ذلیل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مستخَف ّ. اهانت شده . استخفاف شده . (یادداشت مؤلف ) : یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه ...
-
ممتهن
لغتنامه دهخدا
ممتهن . [ م ُ ت َ هََ ] (ع ص ) نعت مفعولی از امتهان . (از منتهی الارب ). خوارکرده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوار. بی مقدار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : هر کجا همایی است در چنگال جغدی ممتهن است . (جهانگشای جوینی ).پس از این رو علم سحر آموختن نیست م...
-
ژولیده
لغتنامه دهخدا
ژولیده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) درهم رفته . درهم شده . آمیخته . به دست مالیده . پریشان . و این معنی را بیشتر در زلف و کاکل استعمال کنند. (برهان ). خلاف خوارکرده (در موی ). گوریده . آشفته . بهم شوریده . کالیده : جغبوت ؛سخت ژولیده (در موی ). هدمل ؛ ب...
-
مخذول
لغتنامه دهخدا
مخذول . [ م َ ] (ع ص ) خوارکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). خوار شده و ذلیل و منکوب . (ناظم الاطباء) : شغل این مخذول کفایت کرده آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 367). به زودی بروم تا آن مخذول برانداخته آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413). و هارون عاصی مخذول پسر ...
-
مخاذیل
لغتنامه دهخدا
مخاذیل . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مخذول است . (غیاث ).ج ِ مخذول است که به معنی خوارکرده شده باشد. (آنندراج ). مردمان مخذول و فرومایه . (ناظم الاطباء) : جنگی قوی به پای شد و چند بار آن مخاذیل نیرو کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 39). مثال داد تا بر آن راه ...
-
غیرتی شیرازی
لغتنامه دهخدا
غیرتی شیرازی . [ غ َ رَ ی ِ شی ] (اِخ ) صادقی کتابدار در مجمع الخواص آرد: غیرتی از بزرگان شیراز بود (در حدود قرن دهم هجری ) و در اقسام شعر دست داشت . این ابیات از اوست :رشکم آید که بعشق از غم مهجوری گل هیچکس منع جگرخواری بلبل نکند.شبها که روی دل به خ...
-
مقهور
لغتنامه دهخدا
مقهور. [ م َ ] (ع ص ) مغلوب و مغلوب شده و چیره شده بر وی و منهزم و شکست خورده . (ناظم الاطباء). قهرشده . شکسته . بشکسته . آن که بر او چیره شده باشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خدای ناصر او باد تا جهان باشدهمیشه دولت او قاهر و عدو مقهور. فرخی .همی...