کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواب رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خواب رفتن
مترادف و متضاد
۱. به خوابرفتن، خوابیدن
۲. کرخ شدن، بیحس شدن(دست، پا و )
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواب رفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به خوابرفتن، خوابیدن ۲. کرخ شدن، بیحس شدن(دست، پا و )
-
خواب رفتن
لغتنامه دهخدا
خواب رفتن . [ خوا / خا رَ ت َ ] (مص مرکب ) خدر شدن . (زمخشری ). بیحس شدن . سنگین و خدر شدن عضوی از اعضای تن . (یادداشت بخط مؤلف ).- به خواب رفتن پای ؛ خواب رفتن پای . (یادداشت بخط مؤلف ).- خواب رفتن پای ؛ خفتن پای . بیحس شدن آن بر اثر نرسیدن خون ...
-
خواب رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
نوم
-
خواب رفتن
لهجه و گویش تهرانی
بخواب رفتگی و بیحسی عضوی از بدن
-
واژههای مشابه
-
خواب به خواب
لهجه و گویش تهرانی
در خواب.
-
صحت خواب، ساعت خواب
لهجه و گویش تهرانی
تعارف به کسی که از خواب برخواسته
-
خوابنما، خوابنما شدن
لهجه و گویش تهرانی
ظاهر شدن بزرگان در خواب و پیام دادن به کسی
-
گریخته خواب
لغتنامه دهخدا
گریخته خواب . [ گ ُ ت َ / ت ِ خوا / خا ] (ص مرکب ) چشمی که خواب نتواند کرد. (آنندراج ). بی خواب شده . بخواب نرونده : به دل طپیدن شب زنده دار مرده فراق به چشم اشک پراکنده و گریخته خواب .زلالی (از آنندراج ).
-
گاه خواب
لغتنامه دهخدا
گاه خواب . [ هَِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) خوابگاه . جای خوابیدن . تخت خواب : تا دو سه ماه دگر مر خلق را خواهم نموداز پی او گاه خوابی ساخته بر تخت خان .فرخی .
-
گران خواب
لغتنامه دهخدا
گران خواب . [ گ ِ خوا / خا ] (ص مرکب ) کنایه از مردمی است که دیر به خواب رود و دیر هم بیدار گردد. (برهان ) (انجمن آرا). آنکه خوابش سنگین باشد و دیر بیدار گردد. (آنندراج ) : امروز منم روز فرورفته و شب خیزسرگشته از این بخت سبک پای گران خواب . خاقانی .چ...
-
downtime 2
مدت خواب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] وقفه در خدماتدهی وسایل نقلیه برای تعویض یا تعمیر یا تأمین قطعات آنها
-
sleep stages
مراحل خواب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] چهار چرخۀ پیاپی پیشروی فعالیت الکتریکی مغز در طول خواب شبانۀ بهنجار
-
sleeping wagon, sleeping car
واگن خواب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی دارای مبلهای تختخوابشو برای استراحت مسافران
-
سبک خواب
لغتنامه دهخدا
سبک خواب . [ س َ ب ُ خوا /خا ] (ص مرکب ) آنکه به آوازی آهسته بیدار شود : خداوند دماغ ِ خشک آوازهای نرم و بویهای اندک زود اندریابد و سبک خواب باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).