کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خواب بریدن
لغتنامه دهخدا
خواب بریدن . [ خوا / خا ب ُ دَ ] (مص مرکب ) خواب کسی قطع شدن . دور شدن خواب . || خواب دور کردن . (از آنندراج ).
-
خواب بستن
لغتنامه دهخدا
خواب بستن . [ خوا / خا ب َ ت َ ] (مص مرکب ) شوراندن خواب کسی و نگذاشتن او تا که به خواب رود. (از آنندراج ). به افسون کسی را خواب بند کردن تا همیشه بیدار باشد : ز بسکه بی تو نشینم دو چشم حیرت بازگمان برم که مگر بسته اند خواب مرا. حیاتی گیلانی (از آنند...
-
خواب پریدن
لغتنامه دهخدا
خواب پریدن . [ خوا / خا پ َ دَ ] (مص مرکب ) خواب از بین رفتن . خواب از کسی دور شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خواب پریشان
لغتنامه دهخدا
خواب پریشان . [ خوا / خا ب ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب موحش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رؤیای هولناک . (از ناظم الاطباء) : به بیداری خیال زلف خوبان می کندشب راز بس پیوسته بیند چشم من خواب پریشان را. غنی (از آنندراج ). || خوابی که با بیداری...
-
خواب تیغ
لغتنامه دهخدا
خواب تیغ. [ خوا / خا ب ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از ضرب تیغ. (آنندراج ) : بیدل از مژگان خواب آلود او ایمن مباش می گشاید فتنه ها چشم از کمین خواب تیغ.بیدل (از آنندراج ).
-
خواب جاودانی
لغتنامه دهخدا
خواب جاودانی . [ خوا / خا ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب ابدی . کنایه از مرگ است . خواب جاوید. رجوع به خواب جاوید شود.
-
خواب جاوید
لغتنامه دهخدا
خواب جاوید. [ خوا / خا ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب دائمی . کنایه از مرگ است که بیداری ندارد. (انجمن آرای ناصری ). خواب جاودانی .
-
خواب چارپهلو
لغتنامه دهخدا
خواب چارپهلو. [ خوا / خا ب ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب چهارپهلو. کنایه از خواب دراز بافراغت . (آنندراج ) : از شبیخون خران سنگش به مینا می خوردباغ کز بادام خواب چارپهلو میزند. ؟ (از آنندراج ).شده خورشید فرش درگه اوکند چون خشت خواب چارپهلو. سل...
-
خواب چاشت
لغتنامه دهخدا
خواب چاشت . [ خوا / خا ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خواب ظهر. خواب زوال . (یادداشت مؤلف ).
-
خواب چهارپهلو
لغتنامه دهخدا
خواب چهارپهلو. [ خوا / خا ب ِ چ َ / چ ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب چارپهلو. رجوع به خواب چارپهلو شود.
-
خواب خرگوش
لغتنامه دهخدا
خواب خرگوش . [ خوا / خا ب ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکل خوابی که خرگوشان کنند. خوابی که یکی از دو چشم باز یا هر دو نیم باز باشد. (یادداشت مؤلف ). || کنایه از تغافل : شیر اجل است در کمین واقف باش در بیشه ٔ شیر خواب خرگوش مکن . باباافضل . || فر...
-
خواب خوش
لغتنامه دهخدا
خواب خوش . [ خوا / خا ب ِ خوَش ْ / خُش ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب راحت . خواب امن . خواب عافیت : غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش و مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو. حافظ. || رؤیای خوش : نشنیدی که آن حکیم چه گفت خواب خوش دید هرکه ا...
-
خواب دادن
لغتنامه دهخدا
خواب دادن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) خواب کردن . بخواب بردن . کنایه از فریب دادن : زره برهای از زهر آب داده زره پوشان کین را خواب داده . نظامی .خضر راهت گر کنند از راهزن غافل مباش درخور بیداری اینجا خواب غفلت میدهد.صائب (از آنندراج ).
-
خواب دل
لغتنامه دهخدا
خواب دل . [ خوا / خا ب ِ دِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غفلت . (یادداشت مؤلف ).
-
خواب دوختن
لغتنامه دهخدا
خواب دوختن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) خواب بستن . با افسون و عزائم خواب دیگری را شورانیدن و نگذاشتن که بخواب رود. (آنندراج ) : مگر جادوان از من آموختندکه از موم خود خواب را دوختند.نظامی (از آنندراج ).