کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
dormancy breaking
خوابشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] تغییر طبیعی یا مصنوعی در رویان بذر بهمنظور تحریک آن برای جوانهزنی
-
خواب کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← خوابیدن
-
hypnotism
خوابگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فردی را به شکل مصنوعی از راه تلقین و مانند آن به خوابواره بردن
-
sleep talking
خوابگفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] سخن گفتن در هنگام خواب
-
hypnosis
خوابواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حالتی خوابمانند که فرد خوابکننده به شخص القا کند
-
پاشنه خواب
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص مر.) کفشی که پاشنة آن بخوابد. مق پاشنه نخواب .
-
پیراهن خواب
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (اِمر.) پیراهن گشاد و راحت برای هنگام خواب .
-
تخت خواب
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ خا) (اِمر.) تخت چوبی یا فلزی که روی آن می خوابند. ؛~ تاشو تخت خوابی که بتوان سطح و پایة آن را روی یکدیگر جمع کرد و از آن به عنوان مبل استفاده کرد.
-
خواب بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) (مص م .) خواب کسی را آشفتن .
-
خواب گزار
فرهنگ فارسی معین
(خا. گُ) (ص فا.) معبر، تعبیرکننده خواب .
-
خواب نما
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ) (ص فا.) الهام شدن چیزی در خواب .
-
زمستان خواب
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص .) ویژگی جانورانی که در طول زمستان به خواب زمستانی می روند.
-
شب خواب
فرهنگ فارسی معین
(شَ خا) (ص فا.) 1 - آن که در شب جایی بخوابد. 2 - مجازاً: روسپی که شب نزد کسی خوابد (مق . تک خواب ). 3 - مردی که شبی با روسپی بیتوته کند.
-
چادر خواب
لغتنامه دهخدا
چادر خواب . [ دَ / دُ رِ خوا /خا ] (اِ مرکب ) پرده و حجاب خواب . (ناظم الاطباء).
-
چاشته خواب
لغتنامه دهخدا
چاشته خواب .[ ت َ / ت ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) چاشت خواب . خواب چاشت . || به تعبیر، خواب پس از طلوع آفتاب .