کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوابیدن روی تخم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
incubated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انکوباتور، بر خوابیدن، روی تخم خوابیدن، جوجه کشی کردن
-
incubates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انکوباسیون می کند، بر خوابیدن، روی تخم خوابیدن، جوجه کشی کردن
-
incubate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انكوب كردن، بر خوابیدن، روی تخم خوابیدن، جوجه کشی کردن
-
incubating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انکوباسیون، بر خوابیدن، روی تخم خوابیدن، جوجه کشی کردن
-
کرچ
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص .) حالت مرغی که آمادة خوابیدن روی تخم است .
-
کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ . [ ک ُ ] (ص ) مرغ که مستی گونه ای دارد برای خوابیدن بر تخم و جوجه برآوردن . کُرک . (یادداشت مؤلف ). حالت مرغی که آماده ٔ خوابیدن روی تخم است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرچ شدن
لغتنامه دهخدا
کرچ شدن . [ ک ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رسیدن مرغ به حالتی که آماده ٔ خوابیدن روی تخم گردد. کک شدن . (فرهنگ فارسی معین ). کِرک شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
جوجه کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) jujekeši تولید جوجۀ مرغ، بوقلمون، کبوتر، و مانند آنها از تخم نطفهدار بهوسیلۀ ماشینهای مخصوصی که همان حرارت بدن پرنده در موقع خوابیدن روی تخمها را فراهم میسازند.
-
بیضه
لغتنامه دهخدا
بیضه . [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از بیضة تازی بمعنی خاگ و خایه ٔ حیوانات . (ناظم الاطباء). و با لفظ افکندن وانداختن و بر سنگ زدن و دادن و نهادن و کشیدن مستعمل است . (آنندراج ). هر یک از دو غده ای که در حیوان نرهست و کار آنها تولید نط...
-
بیضة
لغتنامه دهخدا
بیضة. [ ب َ ض َ ] (ع اِ) تخم مرغ . ج ، بیض ، بیوض ، بیضات . (منتهی الارب ). یکی بیض . تخم پرنده و جز آن . (از اقرب الموارد). تخم مرغ . خاگ . مرغانه . چوزی . تخم (از مرغ و مرد). (یادداشت مؤلف ).- بیضةالدیک ؛ تخم خروس ، گویند بمعنی بیضةالعقر است چه ت...
-
بستر
لغتنامه دهخدا
بستر. [ ب ِ / ب َ ت َ ] (اِ) پهلوی ،ویسترک . «تاوادیا 166:2»همریشه ٔ گستر. «اسفا 1:2 ص 171». جامه ٔ خواب گسترانیده . رختخواب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). جامه ٔ خواب گسترانیده . (ناظم الاطباء). رختخواب و فراش . (فرهنگ نظام ). آنچه گسترانند بر...
-
بستن
لغتنامه دهخدا
بستن . [ ب َ ت َ ] (مص ) پهلوی بستن . از ریشه ٔ اوستایی و پارسی باستان ، بند . طبری ، دوستن . مازندرانی ، دوسّن و دَوسن . گیلکی ، دوستن . بند کردن . فراهم کشیدن . پیوستن . ضد گشودن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). مقابل گشادن لازم و متعدی هر دو آ...
-
دولت
لغتنامه دهخدا
دولت . [ دَ / دُو ل َ ] (ع اِ) ثروت و مال . نقیض نکبت . مال اکتسابی و موروثی . (ناظم الاطباء). مال . مال و ظفر را دولت بدان سبب گویند که دست به دست میگردد. (از غیاث ). ثروت و مکنت و نعمت . (یادداشت مؤلف ) : پیر و فرتوت گشته بودم سخت دولت تو مرا بکرد...
-
مرغ
لغتنامه دهخدا
مرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری جثه هم داشته باشد و همچنین مور پردار را مرغ نگویند و پر شرط نیست و لهذا خفاش را که پرواز ا...
-
لبن
لغتنامه دهخدا
لبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن . منجیک .جهان دختر خواجگی را همی بدو داد چون باز کرد از لبن . فرخی .وان گل سوس...