کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنکا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خنکا
/xona(o)kā/
معنی
۱. سرمای ملایم و مطبوع؛ خنکی.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] خوشی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حبذا، خوشا، نیکا ≠ بدا، وای
۲. خنکی، خوشی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنکا
واژگان مترادف و متضاد
۱. حبذا، خوشا، نیکا ≠ بدا، وای ۲. خنکی، خوشی
-
خنکا
لغتنامه دهخدا
خنکا. [ خ ُ ن ُ ] (صوت ) خوشا. (برهان قاطع). چقدر خوش . (ناظم الاطباء).
-
خنکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xona(o)kā ۱. سرمای ملایم و مطبوع؛ خنکی.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] خوشی.
-
واژههای مشابه
-
خُنُکا
لهجه و گویش تهرانی
در هوای خنک، جای خنک،زمان خنکی
-
واژههای همآوا
-
خُنُکا
لهجه و گویش تهرانی
در هوای خنک، جای خنک،زمان خنکی
-
جستوجو در متن
-
هُنُکون
لهجه و گویش بختیاری
honokun خُنکا، صبح زود یا عصر.
-
نیکا
واژگان مترادف و متضاد
حبذا، خنکا، خوشا ≠ وای، بد
-
حبذا
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفرین، خنکا، خوشا، زهی، نیکا ۲. چهخوش، چهنیکو
-
خوشا
واژگان مترادف و متضاد
۱. چهخوش، چهنیک، ۲. خنکا، نیکا ≠ بدا ۳. خهی، احسنت ۴. آفرین، حبذا، مرحبا ≠ بدا
-
خنکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xonaki ۱. = خنکا۲. ناپسند بودن.۳. (اسم، صفت نسبی، منسوب به خنک) (طب قدیم) دارای طبیعت سرد بودن.
-
دروای
لغتنامه دهخدا
دروای . [ دَرْ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) دروا. درواژ. مایحتاج . ضروری . ناگُزِران . لازم . واجب . بایا : چو رامین دایه را دید اندر آن جای چو جان اندرخور و چون دیده دروای . (ویس و رامین ).ز دروای ما هرچه بایست نیزهمی داد خرم ز هر گونه چیز. اسدی .همه اجزا...
-
موزه نهادن
لغتنامه دهخدا
موزه نهادن . [ زَ / زِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) قرار دادن موزه . || از پای برآوردن و به کناری نهادن موزه . || کنایه از ترک سفر کردن و اقامت نمودن باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).- موزه نهادن و کفش خواستن ؛ کنایه از ترک سفر کردن بود. ...